جدول جو
جدول جو

معنی انجمن - جستجوی لغت در جدول جو

انجمن
هیات، مجلس
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
فرهنگ واژه فارسی سره
انجمن
هم بود
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
فرهنگ واژه فارسی سره
انجمن
جای گرد آمدن گروهی برای مشورت در امری بطور موقت یا دایم مجمع مجلس، مجموع افرادی که برای هدفی مشترک گرد هم آیند
فرهنگ لغت هوشیار
انجمن
دسته ای از مردم که برای رایزنی در مورد امری یا رسیدن به هدفی معین در جایی گرد آمده باشند، مجلس، جای گرد آمدن این عده، نهادی که از جمع شدن عده ای افراد با اهداف معین تشکیل می شود، گروه، فوج، مجلس عزاداری
انجمن شدن: گرد آمدن، جمع شدن در یک جا
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
فرهنگ فارسی عمید
انجمن
((اَ جُ مَ))
مجمع، مجلس، گروه افرادی که برای هدفی مشترک گرد هم جمع شوند، خیریه انجمنی از افراد نیکوکار برای کمک به افراد ناچیز و فقیر، اولیاء و مربیان انجمن متشکل از اولیاء دانش آموزان و مدرسه برای همکاری در جهت پیشرفت و ح
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
فرهنگ فارسی معین
انجمن
Association
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
انجمن
ассоциация
دیکشنری فارسی به روسی
انجمن
Vereinigung
دیکشنری فارسی به آلمانی
انجمن
асоціація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
انجمن
stowarzyszenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
انجمن
协会
دیکشنری فارسی به چینی
انجمن
associação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
انجمن
associazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
انجمن
asociación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
انجمن
association
دیکشنری فارسی به فرانسوی
انجمن
vereniging
دیکشنری فارسی به هلندی
انجمن
สมาคม
دیکشنری فارسی به تایلندی
انجمن
asosiasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
انجمن
قليلٌ
دیکشنری فارسی به عربی
انجمن
संघ
دیکشنری فارسی به هندی
انجمن
אגודה
دیکشنری فارسی به عبری
انجمن
協会
دیکشنری فارسی به ژاپنی
انجمن
협회
دیکشنری فارسی به کره ای
انجمن
dernek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
انجمن
chama
دیکشنری فارسی به سواحیلی
انجمن
সমিতি
دیکشنری فارسی به بنگالی
انجمن
انجمن
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انجین
تصویر انجین
ریزه ریزه، ریزریزشده، بریده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انجین
تصویر انجین
ریزه ریزه، ریزه کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انجم
تصویر انجم
جمع نجم، ستارگان ستاره ها جمع نجم ستارگان اختران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجم
تصویر انجم
((اَ جُ))
جمع نجم، ستارگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انجم
تصویر انجم
نجم ها، ستاره ها، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، اخترها، نیّرها، جرم ها، کوکبه ها، تاراها، استاره ها، نجمه ها، کوکب ها، ستارها، قسط ها، جمع واژۀ نجم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انجمن نشست
تصویر انجمن نشست
جلسه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انجمن شهر
تصویر انجمن شهر
شورای شهر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انجمن کردن
تصویر انجمن کردن
گرد هم شدن مشورت کردن
فرهنگ لغت هوشیار