جدول جو
جدول جو

معنی انجلاس - جستجوی لغت در جدول جو

انجلاس
(اِ جِ)
دهی است ازبخش سیمینه رود شهرستان ملایر با 1008 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود خانه محلی و محصول آن غلات، انگور، لبنیات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انجلاب
تصویر انجلاب
کشیده شدن از جایی به جای دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انجلا
تصویر انجلا
روشن شدن، هویدا شدن، آشکار شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انجاس
تصویر انجاس
نجس ها، چیزهایی که پاک نیست، جمع واژۀ نجس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجلاس
تصویر اجلاس
نشستی معمولاً رسمی برای گفتگو یا مشاوره در امری
فرهنگ فارسی عمید
(خوَ / خُ رَ / رِ)
نشانیدن. (منتهی الارب). بنشاندن
لغت نامه دهخدا
(اِ فِءْ)
منکشف شدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انکشاف. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
افتادن شتر و نشستن آن. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ فِ)
کشیده شدن از جایی بجایی دیگر. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رانده شدن. انسیاق. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ فِ)
روشن گردیدن کار و هویدا شدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انکشاف. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
پوشیده شدن کار و مشتبه گردیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). پوشیده و پنهان شدن کاری. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
نرم و تابان گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نسو شدن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، جمع واژۀ نهر. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ نجس و نجس ونجس و نجس و نجس. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پلیدیها. (غیاث اللغات) (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
انجاص. (از دزی ج 1 ص 40). انجاص، آلو. (از مهذب الاسماء). رجوع به انجاص شود
لغت نامه دهخدا
(اِ عِ)
پلید ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پلید کردن. (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی). نجس کردن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انجزام
تصویر انجزام
ساکن گردانیدن، ساکن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجراد
تصویر انجراد
برهنه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجرار
تصویر انجرار
روان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجلاسی
تصویر اجلاسی
امجمنیک
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره ّ چتریان که علفی است و پایا میباشد. این گیاه در اکثر صحاری ایران فراوانست. ارتفاعش 2 تا 5، 2 متر و ریشه اش راست و ستبر است ابر کبیر حلتیت انجدان انگوزاکما انگیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجذار
تصویر انجذار
بریده شدن برکنده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجذاذ
تصویر انجذاذ
پاره گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجذاب
تصویر انجذاب
کشیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجئاف
تصویر انجئاف
بر کنده شدن درخت
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی شده انگدان از گیاهان دارویی اشتر غاز گلوپر، نام روستایی است نزدیک کاشان انگدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختلاس
تصویر اختلاس
کیسه بری زود دوزی تر دستی پنهان ربایی، ستوده گویی دزدی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجاس
تصویر انجاس
نجس کردن، پلید کردن
فرهنگ لغت هوشیار
روشن شدن کار، هویدایی، دور شدن ابر، رفتن اندوه، بیرون رفتن از میهن، هویدا شدن، آشکارگشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجلاس
تصویر اجلاس
نشانیدن، انجمن، نشست باهم نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجاس
تصویر انجاس
((اِ))
نجس کردن، پلید ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجلاس
تصویر اجلاس
((ا ِ))
نشانیدن، با هم نشستن برای گفتگو یا مشاوره در امری، جلسه ای رسمی با تعداد شرکت کنندگان محدود که در آن چند نفر سخنرانی می کنند و پس از بحث و مذاکره تصمیماتی اتخاذ و گاه قطعنامه ای صادر می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انجلاء
تصویر انجلاء
((اِ جِ))
روشن شدن، آشکار گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انجاس
تصویر انجاس
((اَ))
جمع نجس، پلیدی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجلاس
تصویر اجلاس
نشست
فرهنگ واژه فارسی سره
اجلاسیه، انجمن، جلسه، کنفرانس، گردهم آیی، مجمع، میتینگ، نشست
فرهنگ واژه مترادف متضاد