جدول جو
جدول جو

معنی انجزار - جستجوی لغت در جدول جو

انجزار
(اِ)
برگردیدن آب دریا و آداک پیدا شدن در دریا. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

گیاهی علفی از تیرۀ ریواس با ساقه های نازک و گل های خوشه ای سرخ رنگ که ساقۀ زیرزمینی آن در طب برای معالجۀ بواسیر، اسهال، درد گلو، ورم لثه، اسکوربوت و جرب به کار می رود، برشیان دارو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انزجار
تصویر انزجار
اظهار نفرت و بیزاری کردن، نفرت، بیزاری
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
کشیده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). انجذاب. (از اقرب الموارد). کشیدن. (یادداشت مؤلف) ، فراخ، پهن دراز از هرچیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَ سِ)
اجزار شیخ، بوقت مردن رسیدن پیر.
لغت نامه دهخدا
(اِ دِ)
کم گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، باسر شدن پالان استر. (تاج المصادر بیهقی نسخه خطی کتابخانه لغت نامه ورق 230 الف) ، انزلاق جنین، بچه افکندن. اسقاط جنین. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نام جایی است در ترکستان در نزدیکی رود سیحون. (از حبیب السیر چ سنگی ج 2 ص 10 و 141)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نام ملکی است معروف و سکونت گاه خسرو و شیرین بود. (از آنندراج). نام ولایتی است که خسرو پرویز باشیرین در شهر آن در زمستان و در ییلاق آن در تابستان می نشست و عشرت میکرد. (از شعوری ج 1 ورق 107 الف) ، کامل شدن. (یادداشت مؤلف). کمال و کمول. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بام خانه. همچو اجّار. (منتهی الارب). بام خانه. (ناظم الاطباء) (آنندراج). سطح (بام) و آن لغتی است در اجار. (از اقرب الموارد). ج، اناجیر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
پاره گردیدن جامه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). شکافته شدن و پاره پاره شدن و کهنه شدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بازایستادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). منع شدن ونهی شدن. (از اقرب الموارد). بازده شدن. (تاج المصادر بیهقی). وازده شدن. (مصادر زوزنی).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
درست و نیکوحال گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). درست شدن استخوان شکسته. (از اقرب الموارد). جوش خوردن استخوان شکسته. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ غِ)
بریده گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انقطاع. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
در سوراخ درآمدن سوسمار. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بسوراخ داخل شدن سوسمار. تجحﱡر. (از اقرب الموارد). در سولاخ شدن. (مصادر زوزنی از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
گسسته گردیدن رسن و یا دونیمه شدن آن.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ساکن گردیدن حرف و یا افتادن آن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ساکن گردانیدن (کذا) یا افتادن حرف. (آنندراج). ساکن شدن. (از اقرب الموارد). بجزم شدن حرف. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پیخال انداختن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پیخال انداختن جانور. (آنندراج). سرگین انداختن درنده. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
انگنار. کرتشی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انجئاف
تصویر انجئاف
بر کنده شدن درخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتزار
تصویر ابتزار
دست درازی ربودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجزام
تصویر انجزام
ساکن گردانیدن، ساکن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجرار
تصویر انجرار
روان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجذار
تصویر انجذار
بریده شدن برکنده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی شده انگبار از گیاهان دارویی درست گردیدن نیکو شدن گیاهی از تیره ترشکها که ریشه اش دور خویش پیچیده و در تداوی بعنوان قابض بکار رود انارف برسیان دارو پرشیان دارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انزجار
تصویر انزجار
باز ایستادن، منع شدن، نهی شدن، وازده شدن، تنفر، اکراه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انزار
تصویر انزار
بخشش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجعار
تصویر انجعار
پیخال انداختن (پیخال فضله جانوران)
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی شده انگدان از گیاهان دارویی اشتر غاز گلوپر، نام روستایی است نزدیک کاشان انگدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجرار
تصویر انجرار
((اِ جِ))
کشیده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انزجار
تصویر انزجار
((اِ ز ِ))
دوری کردن، رمیدن، بیزار بودن، رمیدگی، نفرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتظار
تصویر انتظار
چشم داشت، چشم داشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
پراکنش، پراکنیدن، گسترش، افشاندن، چاپ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتزاع
تصویر انتزاع
آهنجش
فرهنگ واژه فارسی سره
اشمئزاز، اکراه، بیزاری، تنافر، تنفر، نفرت، وازدگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اجار، انده
فرهنگ گویش مازندرانی