جدول جو
جدول جو

معنی انزجار

انزجار((اِ ز ِ))
دوری کردن، رمیدن، بیزار بودن، رمیدگی، نفرت
تصویری از انزجار
تصویر انزجار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با انزجار

انزجار

انزجار
باز ایستادن، منع شدن، نهی شدن، وازده شدن، تنفر، اکراه
انزجار
فرهنگ لغت هوشیار

انزجار

انزجار
بازایستادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). منع شدن ونهی شدن. (از اقرب الموارد). بازده شدن. (تاج المصادر بیهقی). وازده شدن. (مصادر زوزنی).
لغت نامه دهخدا

انفجار

انفجار
سپید گردیدن آخر شب، روشن شدن صبح، رسیدن بلاها از هر سو، ترکیدن بمب
فرهنگ لغت هوشیار

انفجار

انفجار
سپیده دم شدن، روان شدن آب، ترکیدن و باز شدن سر چیزی، ترکیدن بمب
انفجار
فرهنگ فارسی معین

انفجار

انفجار
واکنش شیمیایی بسیار سریع که ضمن آن مقادیر زیادی گاز و گرما تولید می شود، روان شدن آب، شکافته شدن، سپیده دم شدن
فرهنگ فارسی عمید