- انجاد
- دعوت را پذیرفتن، یاری دادن
معنی انجاد - جستجوی لغت در جدول جو
- انجاد
- نجدها، زمین های بلند، جمع واژۀ نجد
- انجاد
- یاری دادن، دعوت پذیرفتن، بلند خواندن
- انجاد
- جمع نجد، زمین بلند، آن چه بدان خانه را زینت کنند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اتمام، پایان، سرانجام، اعمال، ایفا، ختم شدن، آخر، اجرا
جمع جند، از پارسی گندها سپاهان لشکرها، جمع جند. لشکرها
لرزانیدن
سر فرود آوردن
آفرینش، برپایی، گشایش، ساختن
بستناکی، یخ زدن، بستانکی
بسیار بخشیدن، بزرگ داشتن
فسردن بسته شدن ماسیدن هسیرش: تنها برای آب یخ بستن افسردن بسته شدن جامد گردیدن
برهنه شدن
انتها، آخرهرکار، اتمام کار، آخر کار، فرجام، پایان
فرزندان، نسلها
شیر دادن به کودک، کار سازی پند اندرز، رهایی یافتن
گلابی از گیاهان گلابی
نجس کردن، پلید کردن
روان کردن حاجت، برآوردن حاجت کسی را
برآمدن حاجت، روا شدن
جمع نجث، زره ها، سراها
گرامی شدن
رهانیدن رهایی دادن، آشکار کردن
مانند و همتا
بر آمدن پستان، بزرگ شمردن، لبریزی
آبکور یافتن (آبکور بی خبر و برکت)، دست نیافتن
نابود گردانیدن، نیست کردن، بی مال گشتن، به پایان رسیدن
جمع نضد، رخت های بر هم نهاده، تخت ها اورنگ ها
تعریف کردن گشمده را
آفریدن و هست نمودن
خفتن، خوابانیدن
جندها، لشگرها، جمع واژۀ جند
اجرا کردن، پایان، آخر، عاقبت
جمع واژۀ نجم، ستارگان
انجام دادن: اجرا کردن، پایان دادن، به پایان رساندن، سامان دادن
انجام شدن: به پایان رسیدن، تمام شدن
انجام یافتن: پایان یافتن، به پایان رسیدن
جمع واژۀ نجم، ستارگان
انجام دادن: اجرا کردن، پایان دادن، به پایان رساندن، سامان دادن
انجام شدن: به پایان رسیدن، تمام شدن
انجام یافتن: پایان یافتن، به پایان رسیدن
آفریدن، هست کردن، به وجود آوردن
ندها، عودها، عنبرها، جمع واژۀ ند