- انجاء
- رهانیدن رهایی دادن، آشکار کردن
معنی انجاء - جستجوی لغت در جدول جو
- انجاء ((اِ))
- رهانیدن، رهایی دادن، آشکار کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اتمام، پایان، سرانجام، اعمال، ایفا، ختم شدن، آخر، اجرا
اندوهگین کردن، کسی را، محزون کردن، کسی را، گلوگیری، چیرگی، اندوهگینی
روش ها
جانباز، کسی که برای پول نمی جنگد، ناچار کردن کسی را به کاری، وادار ساختن کسی به انجام دادن امری، پناه دادن، کار خود را به خدا سپردن، مضطر کردن کسی را به کاری، سپردن کار را به خدای، ملجاء گردانیدن
جمع نحو، راه ها، سوی ها، روش ها، مانندها پیش آمدن، بر گردانیدن، پر خاشیدن جمع نحو. سویها گوشه ها، راهها روشها، مثلها مانندها
انتها، آخرهرکار، اتمام کار، آخر کار، فرجام، پایان
فرزندان، نسلها
شیر دادن به کودک، کار سازی پند اندرز، رهایی یافتن
گلابی از گیاهان گلابی
نجس کردن، پلید کردن
روان کردن حاجت، برآوردن حاجت کسی را
دعوت را پذیرفتن، یاری دادن
برآمدن حاجت، روا شدن
جمع نجث، زره ها، سراها
گرامی شدن
پدر (کشیش)، راهنما، آگاهاندن، دوری، جدایی، راندن، جمع نباء، خبرها، آگاهیها، داستانها، خبر دادن، آگاهانیدن آگهی دادن، آگاه کردن
افزون شدن، نمنا کاندن تر گرداندن بلند آوازگی
به خود نازیدن خود فروشی
ننگ داشتن، دشیاد، غیبت کردن، آک بر شمردن
راز دار گزیدن، با هم راز گفتن، چیره گشتن چون چیرگی اندوه
درنگ کردن، واپس ماندن، سپس ماندن، درنگیدن، شکستن بینی
بر جهانیدن
جمع نهی، تالاب ها آبگیرها استخرها پیام رسانی، آگاهاندن، پیشنهاد کردن آگاه کردن اطلاع دادن خبر دادن، رسانیدن پیغام
راس گری (راس سفر) بسیار راسی، هسته دار شدن، روا کردن نیاز، فربه گرداندن جمع نوع سقوط ستاره یکی از منازل بیست و هشت گانه و طلوع رقیب آن از مشرق. توضیح تازیان می پنداشتند که هر گاه ستاره ای از منزلی ساقط شود و ستاره دیگر در مقابل طلوع کند ناچار باران و باد و گرما و یا سرما خواهد آمد. یا علم انواء. یکی از علوم عهد جاهلیت عرب بود هوا شناسی از روی سقوط ستاره
افزون کردن، گوالیدن، نمو کردن، سخن چینی، جمع نم، سخن چینان، فاش کردن سخن بطرز سخن چینی، نمو دادن، گوالانیدن، بالیدگی، سخنی را فاش کردن
جمع نقو، بر استخوان ها، برگزیدن، پاکیزه کردن
اجرا کردن، پایان، آخر، عاقبت
جمع واژۀ نجم، ستارگان
انجام دادن: اجرا کردن، پایان دادن، به پایان رساندن، سامان دادن
انجام شدن: به پایان رسیدن، تمام شدن
انجام یافتن: پایان یافتن، به پایان رسیدن
جمع واژۀ نجم، ستارگان
انجام دادن: اجرا کردن، پایان دادن، به پایان رساندن، سامان دادن
انجام شدن: به پایان رسیدن، تمام شدن
انجام یافتن: پایان یافتن، به پایان رسیدن
وفا کردن به وعده، روا کردن حاجت کسی
نجدها، زمین های بلند، جمع واژۀ نجد
یاری دادن، دعوت پذیرفتن، بلند خواندن
نجس ها، چیزهایی که پاک نیست، جمع واژۀ نجس
ناچار کردن، کسی را به کاری وادار ساختن، پناه دادن، کار خود را به خدا سپردن
برآوردن حاجت، برآمدن حاجت، روا شدن حاجت، پیروزمند شدن