- انثلام
- لب پریدگی، گرد آمدن رخنه شدن رخنه یافتن، سوراخ و رخنه پیدا کردن
معنی انثلام - جستجوی لغت در جدول جو
- انثلام
- رخنه دار شدن، رخنه پیدا کردن
- انثلام ((اِ ثِ))
- رخنه دار شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به باد دشنام گرفتن، پیر گشتن
خواب دیدن
ریختن دندان، شکستن دندان
ستم کشیدن ستم پذیری ظلم را تحمل کردن
ستم کشیدن، تحمل کردن
گوشاسب در خواب جماع کردن
گردن نهادن، رامش خواستن زره خواستن، از ناکسان زن خواستن بساویدن بر ماسیدن (لمس کردن از راه دست کشیدن)، در بر گرفتن، آشتی کردن لمس کردن بسودن دست کشیدن بچیزی. یا استلام حجر. بسودن سنگ (بلب یا دست) سنگ را لمس کردن، بوسه دادن، در بر گرفتن، صلح کردن
با هم کوفتن، در هم آمیختن از بیخ کندن، برکندن در زبانزد سوفیانه نمایانی خدا در دل و بیرون رفتن مهر چیزهای دیگر از دل دل کندن از بیخ بر کندن چیزی را از بن بر کندن استیصال، تجلیات حق که بر قلب بنده فرود آید و او را مقهور خود کند. از بیخ وبن کندن
هماهنگی
تلافی، کین خواهی، ریمنی، تاوان گیری
ستم کشیدن و احتمال کردن
بندگی ورن (شهوه)، توفیدن
سلام درود، السلام علیک. درود برتو (درودی که مسلمانان گویند یکدیگر را هنگام دیدار و نیز در موقع زیارت قبور و خواندن زیارت نامه خطاب به پیامبران و امامان و امامزادگان گویند)، السلام علیکم. درود بر شما باد. السلام علیکم ورحمه الله و برکاته. درود بر شما باد و رحمت خدا و برکت های او، (درودی است که مسلمانان گویند یکدیگر را و نیز خطیبان هنگام ختم سخن گویند)
ساکن گردانیدن، ساکن شدن
دو گوش دوخایه (بیضه)
شیز کیانی از گیاهان
تباهی
بر کنده شدن، از جا در رفتن
شکافته شدن، بریده شدن، به پایان رسیدن، نابود شدن از میان رفتن
نیارش، بر چیده شدن، به هم خوردن، باز شدن گشوده شدن، برچیدگی، پراکنش پیوسته تفرق اتصالی) پراکنش خرده ها (اجزاء) بی آن که ویژگی خود را از دست دهند حل شدن باز شدن گشوده شدن، برچیده شدن تعطیل شدن متلاشی شدن، ضعف فتور استرخا، برچیدگی تعطیل، جمع انحلالات
خوی ریختن
بریده گردیدن بریدگی
سوراخدار شدن رخنه یافتن
ریزش خون
روان شدن: خون یاآب
کینه کشیدن از کسی، کینه توزی، سزای کار بد را دادن
نظم داشتن
آهنگیدن، دل نهادن
به سر آمدن گذشتن
دمیدن سپیده
ریخته شدن نزدیک شدن
بیرون آمدن زبان، بیرون آمدن شمشیر، کلان شدن شکم، فروهشتن شکم، افروخته شدن