جدول جو
جدول جو

معنی انثجاج - جستجوی لغت در جدول جو

انثجاج(اِ)
روان شدن آب، یقال: انثج الماء. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انتجاع
تصویر انتجاع
به طلب نیکویی و احسان شدن، بخشش خواستن، در طلب آب و علف رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعوجاج
تصویر اعوجاج
کج شدن، کجی، پیچیدگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احتجاج
تصویر احتجاج
دلیل آوردن، کنایه از جر و بحث، جدال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتهاج
تصویر انتهاج
راه روشن و آشکار جستن، راه جستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انثلام
تصویر انثلام
رخنه دار شدن، رخنه پیدا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارتجاج
تصویر ارتجاج
لرزیدن، جنبیدن، تپیدن
فرهنگ فارسی عمید
(اِنْ نِ)
حب انجاج، حبی است مرکب هندیان را که در فالج و لقوه و صرع و رعده و خشکی اعصاب بکار است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بسیار روان شدن آب، یقال: انثجرالماء. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
فربه و فراخ شدن شکم و تهیگاه ماشیه از خوردن گیاه. (آنندراج). مطاوعۀ بج ّ کند در تمام معانی آن. (از اقرب الموارد). و رجوع به بج ّ شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِرْ)
چکیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ترشش: انمجت نقط من القلم، ای ترششت. (از ناظم الاطباء). پاشیده شدن مداد از قلم. (تاج المصادر بیهقی). چکیدن مداد از قلم. (آنندراج) ، در آب سوده گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). گداخته شدن چیزی در آب. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بلند شدن زه کمان. (ناظم الاطباء). دور شدن زه از قبضۀ کمان. (از اقرب الموارد). و رجوع به منفجه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از انتجال
تصویر انتجال
آشکاری، گذشتن، پالودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انسجاج
تصویر انسجاج
جوانمردی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبلاج
تصویر انبلاج
دمیدن سپیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتباج
تصویر انتباج
بر آماسیدن استخوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتجاء
تصویر انتجاء
راز دار گزیدن، با هم راز گفتن، چیره گشتن چون چیرگی اندوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتجاث
تصویر انتجاث
بیرون آوردن، آماسیدن، پیدا شدن فربهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتجاخ
تصویر انتجاخ
بانگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بخشش خواستن، سود خواستن، آب و گیاه خواستن بطلب آب و علف و منفعت و احسان شدن، طلب عطا و بخشش طلب صله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتجام
تصویر انتجام
به سر آمدن گذشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتجاج
تصویر احتجاج
حجت آوردن، دلیل، استدلال، احتجاج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفاج
تصویر انتفاج
شکارخواهی برانگیختن شکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتهاج
تصویر انتهاج
راه صحیح را پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثرام
تصویر انثرام
ریختن دندان، شکستن دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتجاج
تصویر انتجاج
در طلب آب و علف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثعاع
تصویر انثعاع
ریزش خون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثقاب
تصویر انثقاب
سوراخدار شدن رخنه یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
از سنسکریت، جمع انبج، نغزک ها انبه ها جمع انبج. انبه ها، بمطلق اشیایی که با عسل مربا سازند اطلاق کنند بطوری که انبجات و مربیات مترادف محسوب شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبعاج
تصویر انبعاج
شکافته شدن ناگهان به سخن درآمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثلام
تصویر انثلام
لب پریدگی، گرد آمدن رخنه شدن رخنه یافتن، سوراخ و رخنه پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التجاج
تصویر التجاج
در هم شدن امواج، جوش و خروش دریا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعوجاج
تصویر اعوجاج
کژیدن: کژ شدن کژ گرایی کج و کولگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتجاج
تصویر ارتجاج
لرزه، لرزیدن، جنبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثعاب
تصویر انثعاب
روان شدن: خون یاآب
فرهنگ لغت هوشیار