جدول جو
جدول جو

معنی انتهار - جستجوی لغت در جدول جو

انتهار(اِ)
سرزنش کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). منع کردن و در اساس چنین آمده: استقبال کردن کسی را با کلامی منعکننده. (از اقرب الموارد). بازمانانیدن. (تاج المصادر بیهقی). بانگ برزدن. (یادداشت مؤلف) ، برآمدن خون از بینی و سپس غلبه کردن آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بیرون آمدن خون از بینی و غلبه کردن آن. (از اقرب الموارد) ، برآمدن قی و خون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
انتهار
سرزنش کردن، منع کردن، قطع نشدن خون رگ
تصویری از انتهار
تصویر انتهار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انتظار
تصویر انتظار
چشم به راه بودن، چیزی را چشم داشتن، منتظر چیزی بودن، چشمداشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
پراکنده شدن، گسترده شدن چیزی، فاش شدن خبر، چاپ و توزیع کتاب، نشریه، مجله و امثال آن ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتصار
تصویر انتصار
نصرت یافتن، پیروزی یافتن، پیروز شدن بر دشمن، یاری دادن، کمک رساندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتهار
تصویر اشتهار
شهرت یافتن، مشهور بودن، نامبردار شدن، ناموری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتهاک
تصویر انتهاک
آلوده کردن ناموس کسی، دریدن پردۀ ناموس کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتحار
تصویر انتحار
خود را کشتن، خودکشی کردن، خودکشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتهاج
تصویر انتهاج
راه روشن و آشکار جستن، راه جستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتهاض
تصویر انتهاض
برخاستن، به پا خاستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انصهار
تصویر انصهار
گداختگی گداشدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتبار
تصویر انتبار
بریدگی، بی فرزندی، دویدن بر تخت رفتن آبله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتتار
تصویر انتتار
کشیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتحار
تصویر انتحار
خودکشی، خویشتن را کشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتذار
تصویر انتذار
واجب گردانیدن چیزی بر خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
پراکندگی، گسترده شدن، خبر را فاش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتصار
تصویر انتصار
کینه کشیدن از ظالم، پیروزی یافتن، پیروز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتهاض
تصویر انتهاض
بلند شدن، ایستادن، برخاستن، قیام کردن، کوچ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتهار
تصویر ابتهار
حیلت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتهار
تصویر اجتهار
بی پرده دیدن دیدار یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتهار
تصویر اشتهار
شهرت یافتن، ناموری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتظار
تصویر انتظار
چشم داشتن، امیدواری، نگرانی، ترقب و توقع
فرهنگ لغت هوشیار
ترنجیدگی لاغری ازتپ، آلودن آزرم دیگری (آزرم حرمت) ترنجیده و لاغر ساختن تب، زشت و آلوده شدن، زشت و آلوده کردن ناموس کسی را دریدن پرده ناموس کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتهاس
تصویر انتهاس
گزیدن به دندان گزیدن آک شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتهاز
تصویر انتهاز
فرصت یافتن، غنیمت شمردن، به دست آوردن فرصت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتهاج
تصویر انتهاج
راه صحیح را پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتهاب
تصویر انتهاب
تاراج کردن به زور گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتکار
تصویر انتکار
تخم کشتن، رنگین شدن به گل سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقار
تصویر انتقار
کنده کاری، باز کاوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتهار
تصویر اشتهار
معروف گردیدن، شهرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتظار
تصویر انتظار
((اِ تِ))
توقع داشتن، چشم به راه بودن، نگرانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتصار
تصویر انتصار
((اِ تِ))
یاری دادن، یاری یافتن، پیروزی یافتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
((اِ تِ))
پراکنده شدن، شیوع یافتن، پراکندگی، شیوع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
پراکنش، پراکنیدن، گسترش، افشاندن، چاپ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتظار
تصویر انتظار
چشم داشت، چشم داشتن
فرهنگ واژه فارسی سره