جدول جو
جدول جو

معنی انتقاد - جستجوی لغت در جدول جو

انتقاد
خرده گیری، سخن سنجی، نکوهش، سره کردن
تصویری از انتقاد
تصویر انتقاد
فرهنگ واژه فارسی سره
انتقاد
سره کردن، تبه کردن، کاه ازدانه جداکردن: سره از ناسره جداکردن به گزینی سره کردن، نقد گرفتن پول، جدا کردن (خوب از بدیا کاه از گندم و مانند آن)، خرده گرفتن، به گزینی خرده گیری، شرح معایب و محاسن شعر یا مقاله یا کتابی با سنجش اثری ادبی یا هنری بر معیار یا عملی تثبیت شده، جمع انتقادات
فرهنگ لغت هوشیار
انتقاد
((اِ تِ))
خالص کردن، جدا کردن خوب از بد، خرده گرفتن، برشمردن درستی ها و نادرستی های یک اثر ادبی یا هنری
تصویری از انتقاد
تصویر انتقاد
فرهنگ فارسی معین
انتقاد
بحث کردن دربارۀ مقاله یا کتاب یا اثر هنری به طوری که خوبی ها و بدی هایش آشکار شود، عیب جویی، آشکار کردن عیب کسی، آشکار کردن عیب شعر، جدا کردن پول خوب از بد، نقد گرفتن پول، سره گرفتن، سره کردن
فرهنگ فارسی عمید
انتقاد
Criticism
تصویری از انتقاد
تصویر انتقاد
دیکشنری فارسی به انگلیسی
انتقاد
критика
دیکشنری فارسی به روسی
انتقاد
Kritik
دیکشنری فارسی به آلمانی
انتقاد
критика
دیکشنری فارسی به اوکراینی
انتقاد
krytyka
دیکشنری فارسی به لهستانی
انتقاد
批评
دیکشنری فارسی به چینی
انتقاد
crítica
دیکشنری فارسی به پرتغالی
انتقاد
critica
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
انتقاد
crítica
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
انتقاد
critique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
انتقاد
kritiek
دیکشنری فارسی به هلندی
انتقاد
การวิจารณ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
انتقاد
kritik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
انتقاد
انحرافٌ
دیکشنری فارسی به عربی
انتقاد
आलोचना
دیکشنری فارسی به هندی
انتقاد
ביקורת
دیکشنری فارسی به عبری
انتقاد
批判
دیکشنری فارسی به ژاپنی
انتقاد
비판
دیکشنری فارسی به کره ای
انتقاد
eleştiri
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
انتقاد
ukosoaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
انتقاد
সমালোচনা
دیکشنری فارسی به بنگالی
انتقاد
تنقید
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
سره سنجانه خرده گیرانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
Critically
دیکشنری فارسی به انگلیسی