- انتصار
- کینه کشیدن از ظالم، پیروزی یافتن، پیروز شدن
معنی انتصار - جستجوی لغت در جدول جو
- انتصار
- نصرت یافتن، پیروزی یافتن، پیروز شدن بر دشمن، یاری دادن، کمک رساندن
- انتصار ((اِ تِ))
- یاری دادن، یاری یافتن، پیروزی یافتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کوتاه کردن سخن را
چکیده، کوتاه، کوتاه کردن، کوتاهی
ویژه سازی
چشم داشت، چشم داشتن
گماشتگی، گماشتن، گمایش، به کار گماری
پراکنش، پراکنیدن، گسترش، افشاندن، چاپ
فشار دادن
اکتفا کردن، بسنده کردن
دربستگری تنها فروشی دربست، کوتاه شدن در گنجیدن، در تنگنا افتادن، کوتاهی در تنگنا افتادن، محدود بودن مخصوص بودن امری بکسی یا موسسه ای، محدود کردن ساخت توزیع یا فروش چیزی بدولت یا موسسه و یا شرکتی: انحصار دخانیات انحصار فروش مشروبات الکلی، محدودیت، جمع انحصارات
سرزنش کردن، منع کردن، قطع نشدن خون رگ
تخم کشتن، رنگین شدن به گل سرخ
کنده کاری، باز کاوی
چشم داشتن، امیدواری، نگرانی، ترقب و توقع
حق خود را گرفتن
اندرز پذیری پند پذیری نصیحت پذیرفتن قبول نصیحت کردن اندرز گرفتن
خاموش بودن
برپاشدن، به کاری قیام کردن، منصوب شدن
درازگردیدن درازیدن، بر گزیدن
پراکندگی، گسترده شدن، خبر را فاش کردن
واجب گردانیدن چیزی بر خود
خودکشی، خویشتن را کشتن
کشیده شدن
بریدگی، بی فرزندی، دویدن بر تخت رفتن آبله کردن
شکسته گردیدن، پیچیده شدن
فشرده شدن فشاردگی
مختصر کردن، کوتاه کردن
درگنجیدن در چیزی، محدود بودن، در علم اقتصاد اختصاصی بودن مالکیت چیزی یا امتیاز کاری یا فروش کالایی به کسی یا مؤسسه ای معین
خود را کشتن، خودکشی کردن، خودکشی
کوتاه کردن، به کوتاهی پرداختن، اکتفا کردن
نصیحت پذیرفتن، اندرز گرفتن، قبول نصیحت کردن
فشردن، فشردن انگور یا جامه که آب آن گرفته شود، بیرون آوردن مال از دست کسی به عنوان غرامت یا به جهت دیگر
منصوب شدن، برقرار شدن، به کاری اقدام کردن، برپا خاستن