جدول جو
جدول جو

معنی انترن - جستجوی لغت در جدول جو

انترن
دانشجوی پزشکی که به منظور ورزیده شدن در رشتۀ خود، چند ترم آخر تحصیل را در بیمارستان و زیر نظر استادان به مداوای بیماران بپردازد
تصویری از انترن
تصویر انترن
فرهنگ فارسی عمید
انترن
(اَ تِ)
دانش آموز شبانه روزی، بزور برکندن چیزی. (از اقرب الموارد) ، دارو به بینی خویش کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). استعاط. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
انترن
کارآموز
تصویری از انترن
تصویر انترن
فرهنگ لغت هوشیار
انترن
((اَ تِ))
دانش آموز شبانه روزی، کارآموز پزشکی در بیمارستان
تصویری از انترن
تصویر انترن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انتر
تصویر انتر
بوزینه، نوعی میمون کوچک دم دار با ران های بی مو و سرخ رنگ که در آسیا و افریقا زیست می کند، بوزنه، بوزنینه، پوزینه، پهنانه، مهنانه، کبی، کپی، گپی، قرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انترناسیونال
تصویر انترناسیونال
بین المللی، جهانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انترناسیونالیست
تصویر انترناسیونالیست
طرف دار اصول انترناسیونالیسم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انترناسیونالیسم
تصویر انترناسیونالیسم
طرف داری از وحدت ملت ها، در علوم سیاسی مرام و مسلکی که هدف آن همکاری و هم بستگی ملت های جهان برای رفاه و سعادت عمومی و حفظ صلح جهانی است، در علم اقتصاد برنامه یا عملی که با همکاری بین المللی به اجرا درآید
فرهنگ فارسی عمید
(اَ تَ)
گنده تر. (یادداشت مؤلف).
- امثال:
انتن من الجورب.
انتن من العذره.
انتن من مرقات الغنم
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ نَ)
ما انتنه،چه بدبوی است آن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ تُنْ نَ)
جمع مؤنث ضمیر مخاطب، یعنی شما جماعت زنان. شما زنان
لغت نامه دهخدا
(اَ تِ سیُ)
در اصطلاح سیاسی، عقیدۀ طرفداران اتحاد بین المللی ممالک جهان و ملتهای آنها. (از فرهنگ فارسی معین، اعلام) ، دست بر سپل پنجم زدن شتر از مگس. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). و رجوع به انتساغ شود، بوییدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
لورنس. نویسندۀ انگلیسی، مولد کلنمل (ایرلاند). او راست: تریسترام شاندی ومسافرت احساساتی. وی نویسنده ای مبتکر و فکاهی حساس است. (1713- 1768 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ رُ)
یکی از انواع ترنج است که اترج نیز گویند. (از شعوری ج 1 ورق 144 ب). ترنج. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
قسمی است از غله. (مؤید الفضلاء) ، گونه برگردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) :انتشف لونه (مجهولاً) ، برگردید گونۀ آن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گونه بگشتن. (یادداشت مؤلف) ، آب در خود چیدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نام یکی از سرداران رومی که با ایران جنگ کرد و شکست خورد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ناخوش بوی شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بوی بد گرفتن. (ناظم الاطباء). گندا شدن. (تاج المصادر بیهقی). بدبوی و گندیده شدن. (از اقرب الموارد) ، سخت دم زدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بشدت نفس کشیدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انتر
تصویر انتر
میمون کوچک دم دار
فرهنگ لغت هوشیار
ذرات ریزی که فاقد بار الکتریکی هستند و با پروتون در ساختمان هسته اتم ها شرکت دارند. فقط هسته اتم هیدرژن فاقد نوترون است نترون نترن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انترناسیونالیست
تصویر انترناسیونالیست
عقیده طرفداران اتحاد بین المللی، کارگران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انترناسیونال
تصویر انترناسیونال
جهانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتان
تصویر انتان
بو گرفتن بدبوی شدن بدبویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انترناسیونال
تصویر انترناسیونال
((اَ تِ))
بین الملل، جهانی، جهان وطنی
فرهنگ فارسی معین