- انباس
- شتاب کردن، اسرع
معنی انباس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بازداشت از خرید و فروش ورستاد (وقف) داراک بندی
زیرک و دانا گردانیدن
جامه نهادن جامه پوشاندن
نجس کردن، پلید کردن
پراکنده شدن، رفتن آب به زمین
بیدار کردن، فراموش کردن
توشه دان، زنبیل
جمع نبل، تیرها تیر دادن، آموزش تیر اندازی، تیر راستبر گرداندن
شریک
به آب رسیدن چاه کن، آب برآوردن
شریک، رفیق، همتا مثل، محبوب معشوق
جای نگهداری کالا، جای انباشتن غله یا چیز دیگر
کم و اندک
درهم و بر هم گفتن
رویاندن، رستن فروماندن در راه، واپس ماندن از کاروان، بریده شدن رویانیدن، رستن گیاه
پدر (کشیش)، راهنما، آگاهاندن، دوری، جدایی، راندن، جمع نباء، خبرها، آگاهیها، داستانها، خبر دادن، آگاهانیدن آگهی دادن، آگاه کردن
خرمن غله باد داده و پاک کرده
آشوب انگیزی تبه انگیزی
سیاهیهای دوات، دوده ها، مداد، دوده مرکب
جمع نفس، دمها، نفسها، روانها، آوازها، سخنها
رویانیدن، روییدن، رستن گیاه
همکار، شریک، همتا، همراه، قرین
تودۀ غله، خرمن غلۀ بادداده و پاک کرده
نجس ها، چیزهایی که پاک نیست، جمع واژۀ نجس
نفس ها، دم ها، زمانهای کوتاه، جمع واژۀ نفس
کیسۀ بزرگ که از پوست دباغی شدۀ بز یا گوسفند درست کنند
جای انباشتن غله، ابزار، کالاهای تجاری و امثال آن، انباشته، بن مضارع انباشتن و انباردن و انباریدن، خس و خاشاک و سرگین چهارپایان و چیزهای دیگر که روی هم انباشته کرده باشند
جمع نقس، مدادها، دوده ها
کیسه ای بزرگ، شکم، بطن
شریک، انباز، هوو
شریک، دوست، مانند، همتا، محبوب، معشوق
جای انباشتن، کود، استخر، تالاب