- انبازی
- شراکت
معنی انبازی - جستجوی لغت در جدول جو
- انبازی
- شرکت (در امور مادی و معنوی) همکاری همدستی
- انبازی
- شرکت، همکاری، همدستی
- انبازی
- شراکت، شریک بودن، همدستی، همکاری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شریک بودن
دلیری، مردانگی
فداکاری، ازجان گذشتگی، کنایه از بندبازی
آکومولاسیون، اشتراک
شرکت (در امور مادی و معنوی) همکاری همدستی
منسوب به انباغ: (زین قبه که خواهران انباغی هستند درو چهار هم پهلو) (ناصر خسرو 379)
شراکت: فردارهای ستارگان بمدت هنبازی، رفاقت، همتابودن نظیر بودن، همکاری
شریک، رفیق، همتا مثل، محبوب معشوق
همکار، شریک، همتا، همراه، قرین
شریک، دوست، مانند، همتا، محبوب، معشوق
شرکت کردن
شرکت دادن
یکدندگی
مقدار، قدر، حد
اجرایی
ازدحام، تراکم
تکاثر، تراکم
آکومولاتور، خازن
آکروباسی
منسوب به ابخاز از مردم ابخاز
جمع بزر آنچه در دیگ کنند از ادویه و بوی افزارهای خشک
منسوب به اخبار کسی که حکایت ها و قصه ها و داستانها را روایت کند محدث اثری مقابل اصولی، در اصطح فقیهان شیعه کسی را گویند که فقط بظاهر حدیث ها تمسک کند و بدلیل های عقلی روی نیاورد، در اصطح ابن الندیم (صاحب الفهرست) و زمان او تاریخ نویس عالم به تاریخ و ترجمه احوال، منسوب به فرقه اخباریان. منسوب به اخبار یا مضارع اخباری. فعل مضارعی که وجه صرفی آن دلت کند بر حدوث کار بطریق خبر و قطع و یقین: (میشوم میخواهم میروم) یا وجه اخباری. یکی از وجه های شش گانه در صرف فعلها و آن این است که کار را بطور قطع و یقین بیان نماید: (میروم رفتم خواهم رفت)
ناگزیری ناخواستی منسوب به اجبار. کاری که از روی قهر و ستم انجام گیرد مقابل اختیاری، نظام اجباری. خدمت سربازی که جوانان باید مدت دو سال بدان بپردازند نظام وظیفه
منسوب به اثبات ایجابی موجبه مثبته مقابل سلبی نفیی
پلیدی ناپاکی کثیفی، بدبختی نگون بختی سیه روزی
خاوندی منسوب به ارباب (درفارسی مفرد بحساب آید) آنچه وابسته و متعلق به ارباب باشد از آب و زمین و بذر و ابزار کشت و جز آن. یا امک اربابی. زمینهایی که ارباب خود را صاحب آنها میداند زمینهای عمده مالک زمینهایی که مالک بزرگ عهده دار امور آنست و کشاورزان برای ارباب در آن کار میکنند
دلباختگی
دیگ ابزار
ناخواسته، به زور