- اناره
- روشن و آشکار شدن
معنی اناره - جستجوی لغت در جدول جو
- اناره
- روشن کردن، روشن شدن، تابان شدن، آشکار گشتن، شکوفه کردن درخت
- اناره ((اِ رِ یا رَ))
- روشن کردن، روشن شدن، آشکار گشتن، شکوفه کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصور، پیش فرض، فرضیه، فرض، نظریه
آکومولاتور، خازن
آواران، مردم آوار
فراخ و هموار منبسط و مسطح
پاداش عمل
انتقام وقصاص
بارگاه، محلیکه کارهای دولتی را انجام میدهند
پروندش بردگی گرفتاری این واژه در تازی تنها برابراست با: راندن فرستادن
لنگ چادر بر گرفته از پارسی ازار ایزار ایزاره هزاره آن قسمتد از دیوار اطاق و یا ایوان که از کف طاقچه تا روی زمین بود
دگر چهره گی برانگیختن ریسمانک: ریسمان کوتاهی که به چادر یا تاژ بندند، میخ ریسمان
نشان دادن چیزی را
کرایه
سازمان، ستاد، سرپرستی
نمارش، نمار
دست کم گیری، روی آوردن
گلدسته
ساحل، حاشیه
پارسی تازی گشته کناره روستایی است نزدیک گرگان
چیزی را به کسی عاریه وقرض دادن
دست کم گرفتن روی آوردن برزگر، دهقانی ساکن یک ده که سهمی از زمینهای دایر ندارد و برای کار کردن بدیه های مجاور میرود، جمع اکره
غارت کردن، تاراج کردن
نشان، دیدارگاه، هنگام، شارسان، فرمانروایی کشور، فرماندهنده، چیره، برانگیزنده، فرمانروائی، امیر شدن
شتر را خوابانیدن
توبه و پشیمانی و بازگشت به سوی خدای تعالی، توبه و زاری
گزنه دو پایه. گزنه سوزان
پرکردن و انباشتن مخزن، قوه برق
خوابانیدن، نزار کردن، کشتن انام مردم مردمان
دادن بخشیدن، درمان کردن توانمند کردن، یافتن از کان
ترکی دایه دایه
ریزه کاری، حسن، خوبی
برآمدن چیزی، بلند شدن، زیاده شدن، زائد شدن
آویختن