جدول جو
جدول جو

معنی امید - جستجوی لغت در جدول جو

امید
(پسرانه)
انتظار، آرزو، تکیه گاه، محل پناه، اشتیاق یا تمایل به روی دادن یا انجام امری همراه با آرزوی تحقق آن،
تصویری از امید
تصویر امید
فرهنگ نامهای ایرانی
امید
آرزوی روی دادن امری همراه با انتظار تحقق آن، چشمداشت
امید بستن: خواهان چیزی یا کسی شدن
امید داشتن: امیدوار بودن، انتظار داشتن
تصویری از امید
تصویر امید
فرهنگ فارسی عمید
امید
(اُ)
دماغۀ امید، دماغۀ امید نیک. قطعۀ انتهایی افریقا را از طرف جنوب غربی تشکیل میدهد و از سوی مغرب باقیانوس اطلس و از جنوب به اقیانوس هند و از سمت شمال به رود خانه ارانژ و از سوی شرق بجبال استورم و رود خانه کی محدود است. در این قطعه سلسله جبالی در امتداد یکدیگر از سواحل جنوبی شروع میشود و از سوی مغرب بسوی مشرق امتداد می یابد. این منطقه امروزه یکی از ایالات جمهوری افریقای جنوبی را تشکیل میدهد. دماغۀ امید در سال 1477 میلادی بوسیلۀ بارتولومو دیاس (1450- 1500 میلادی) دریانورد پرتقالی کشف گردید. (از لاروس) (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
امید
(اُ / اُمْ می)
در پهلوی، امت. در پازند، امذ. (از حاشیۀ برهان قاطعچ معین). آرزو. (حاشیۀ برهان قاطع) (ناظم الاطباء). رجاء. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). رجو. رجاوه. مهه. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). مرجاه. (منتهی الارب). امل. امله. ترجی. ارتجاء. ترجیه. آرمان. (از یادداشتهای مؤلف) :
بامّید تاج از پدر چشم داشت
پدر زین سخن بر پسر خشم داشت.
فردوسی.
بر افروخت رودابه را دل ز مهر
بامّید آن تا ببیندش چهر.
فردوسی.
بنالید و سر سوی خورشید کرد
بیزدان دلش پر ز امّید کرد.
فردوسی.
امیدم چنانست کز کردگار
نباشی جز از شاد و به روزگار.
فردوسی.
از لب تو مر مرا هزار امید است
وز سر زلفت مرا هزار زلیفن.
عنصری.
همه بر امید اعتماد مکنید چنانکه دست از کار کردن بکشید. (تاریخ بیهقی).
هر امّید را کار ناید ببرگ
بس امّید کانجام آن هست مرگ.
اسدی.
پناه روانست دین از نهاد
کلید بهشت و ترازوی داد...
ز دیو ایمنی وز فرشته نوید
ز دوزخ گذار و بفردوس امید.
اسدی.
یکی نهاده بود گوش بر امید سرود
یکی چشیده بود داغ بر امید کباب.
قطران.
ز بهر نعمت دنیا که خاک بر سر آن
باین امید که گفتم بسیت باید بود.
ناصرخسرو.
بهاران بر امّید میوۀ خزانی
زمستان بر امّید سبزه بهاری.
ناصرخسرو.
آنرا که بر امّید آن جهان نیست
این تیره جهان شهره بوستان است.
ناصرخسرو (دیوان چ مینوی - محقق ص 192).
مرا ای پسر عمر کوتاه کرد
فراخی امید و درازی امل.
ناصرخسرو.
و در این امید پیر گشت. (مجمل التواریخ و القصص). بر درگاه ملک مقیم شده ام و آنرا قبلۀ حاجات و مقصد امید ساخته. (کلیله و دمنه).
مرا وصال نباید همان امید خوش است
نه هرکه رفت رسید و نه هرکه کشت درود.
سنایی.
که دایم چو دارای با اعتمید
شتابد سویم چون بمقصد امید.
اثیر اخسیکتی.
نقش امّید چون تواند بست
قلمی کزدلم شکسته تر است ؟
خاقانی.
تا چند نان ونان که زبانم بریده باد
کآب امید بود امید عطای نان.
خاقانی.
بر در امّیدشان قفلی از فقل حسبی زده
تا ز دندانه کلیدش سین سبحان دیده اند.
خاقانی.
بیاد ماه با شبرنگ می ساخت
بامّید گهر با سنگ می ساخت.
نظامی.
بر امّید رخ چون آفتابت
چو سایه می گذارم روزگاری.
عطار.
خوش است درد که باشد امید درمانش
درازنیست بیابان که هست پایانش.
سعدی.
خار تا کی، لاله ای در باغ امّیدم نشان
زخم تا کی، مرهمی بر جان دردآگین من.
سعدی.
یاری بدست کن که بامّید راحتش
واجب بود که صبر کنی برجراحتش.
سعدی.
بامّید بیشی نداد و نخورد.
(بوستان).
چو کم را نخوردی بامّید بیش
کمت نیز ترسم گریزد ز پیش.
امیرخسرو.
عدوش اگر ز درخت امید می طلبد
بود ز ساحت او رجعتش بخف چنین.
ابن یمین.
کسی یافت عزت که بگسست امید
رجاپیشه ناچار ذلت کشید.
شرف الدین علی یزدی.
الهی غنچۀ امّید بگشای
گلی از روضۀ جاوید بنمای.
جامی.
یا مرا در امیدوعده تو
صبر ایوب و عمر نوح دهد.
گلخنی قمی.
ببازوی دل زور غم می برم
که زنجیر امّید در هم درم.
ظهوری (از آنندراج).
، آنکه بامید دریافت صله و جایزه بدر ارباب کرم رود (شاعر، مداح، درویش و غیره). (فرهنگ فارسی معین) :
گفت او را و دوصد امّیدلیس
تو بمن بگذار و این بر من نویس.
مولوی (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
امید
آرزو، خواسته آرزو، رجا، آرمان، متوقع
تصویری از امید
تصویر امید
فرهنگ لغت هوشیار
امید
((اُ مّ))
آرزو، چشمداشت
تصویری از امید
تصویر امید
فرهنگ فارسی معین
امید
آرزو، امل، امیدواری، انتظار، توقع، چشم داشت، رجا
متضاد: نومیدی، یاس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
امید
يأمل
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به عربی
امید
Hope
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به انگلیسی
امید
espoir
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به فرانسوی
امید
آبستن
فرهنگ گویش مازندرانی
امید
esperança
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به پرتغالی
امید
امید
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به اردو
امید
надежда
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به روسی
امید
Hoffnung
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به آلمانی
امید
надія
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به اوکراینی
امید
nadzieja
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به لهستانی
امید
امید
دیکشنری اردو به فارسی
امید
matumaini
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به سواحیلی
امید
আশা
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به بنگالی
امید
speranza
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
امید
umut
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
امید
희망
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به کره ای
امید
希望
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به ژاپنی
امید
תקווה
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به عبری
امید
希望
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به چینی
امید
harapan
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
امید
ความหวัง
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به تایلندی
امید
hoop
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به هلندی
امید
esperanza
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
امید
आशा
تصویری از امید
تصویر امید
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حمید
تصویر حمید
(پسرانه)
ستوده، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از امیده
تصویر امیده
(دخترانه)
امید
فرهنگ نامهای ایرانی
(اُ)
از شاعران استانبول است و دیوانی بترکی دارد. وی به سال 946 ه. ق. درگذشته است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1040)
علیقلی بیگ. صاحب فرهنگ سخنوران بنقل از مقالات الشعراء (ص 14) وی را از شاعران قرن دهم هجری شمرده است
لغت نامه دهخدا
تصویری از امرد
تصویر امرد
خنثی
فرهنگ واژه فارسی سره