در زبان مردم خوی به معنی منام (خواب) است. (از انساب سمعانی). و رجوع به املی شود، پیروان پیغامبران: سلطان یمین دولت و پیرایۀ ملوک محمود امین ملت و آرایش امم. فرخی. شاه جهان بوسعید ابن یمین دول حافظ خلق خدا ناصر دین امم. منوچهری. کریم السّجایا جمیل الشّیم نبی البرایا شفیعالامم. (بوستان). ، حسان الوجوه طوال الامم، نیکوروی و بلندقد. (ناظم الاطباء). و رجوع به امه و امت شود
در زبان مردم خوی به معنی منام (خواب) است. (از انساب سمعانی). و رجوع به املی شود، پیروان پیغامبران: سلطان یمین دولت و پیرایۀ ملوک محمود امین ملت و آرایش امم. فرخی. شاه جهان بوسعید ابن یمین دول حافظ خلق خدا ناصر دین امم. منوچهری. کریم السّجایا جمیل الشّیَم نبی البرایا شفیعالامم. (بوستان). ، حسان الوجوه طوال الامم، نیکوروی و بلندقد. (ناظم الاطباء). و رجوع به امه و امت شود
مثال ها، موردی مشابه مطلب اصلی که برای فهم بیشتر بیان می شود، مانندها، شبیه ها، مشابه ها، در فلسفه جهانی میان عالم اجسام و عالم ارواح، عالم مثل ها، فرمان ها، دستورها، حکم ها، تصویرها، شکل ها، پیکره ها، جمع واژۀ مثال
مثال ها، موردی مشابه مطلب اصلی که برای فهم بیشتر بیان می شود، مانندها، شبیه ها، مشابه ها، در فلسفه جهانی میان عالم اجسام و عالم ارواح، عالم مثل ها، فرمان ها، دستورها، حکم ها، تصویرها، شکل ها، پیکره ها، جمعِ واژۀ مثال
املا، مطلبی را تقریر کردن که دیگری بنویسد، مطلبی که معلم بگوید و شاگرد بنویسد، طریقۀ نوشتن کلمات، درست نوشتن، برای مثال مذکّران طیورند بر منابر باغ / ز نیم شب مترصد نشسته املی را (انوری - ۱)
املا، مطلبی را تقریر کردن که دیگری بنویسد، مطلبی که معلم بگوید و شاگرد بنویسد، طریقۀ نوشتن کلمات، درست نوشتن، برای مِثال مذکّران طیورند بر منابر باغ / ز نیم شب مترصد نشسته املی را (انوری - ۱)
نباتی است میان شجر و گیاه که برگش چون مورد و میوه اش باندازه بار سرو است. ابتدا سبزاست و چون برسد سیاه و نرم گردد. چوب آن سخت و اندرون آن سپید و زرد مایل بسرخی و ریشه هایش باریک است و در طب مورد استعمال دارد صفیراء
نباتی است میان شجر و گیاه که برگش چون مورد و میوه اش باندازه بار سرو است. ابتدا سبزاست و چون برسد سیاه و نرم گردد. چوب آن سخت و اندرون آن سپید و زرد مایل بسرخی و ریشه هایش باریک است و در طب مورد استعمال دارد صفیراء
تقریر کردن، دیکته، طریقه نوشتن کلمات، درست نویسی، رسم الخط ،نویساندن، گفتن که دیگری بنویسد، از یاد نوشتن، مطلبی را که معلم میگوید و شاگرد مینویسد، پر کردن، مطلبی را تقریر کردن تا دیگری بنویسد
تقریر کردن، دیکته، طریقه نوشتن کلمات، درست نویسی، رسم الخط ،نویساندن، گفتن که دیگری بنویسد، از یاد نوشتن، مطلبی را که معلم میگوید و شاگرد مینویسد، پر کردن، مطلبی را تقریر کردن تا دیگری بنویسد