- امرود
- گلابی
معنی امرود - جستجوی لغت در جدول جو
- امرود
- گلابی، میوۀ آبدار شیرین و مخروطی شکل به اندازۀ سیب، مرود، امبرود، انبرود، مل، کمّثری، لکل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
امرود
این روز، روزی که در آن هستیم، همین روز، روز حاضر
شوکه الجمال: شنگ از گیاهان
گلابی
گلابی، میوۀ آبدار شیرین و مخروطی شکل به اندازۀ سیب، امرود، مرود، انبرود، مل، کمّثری، لکل
این روز، روزی که در آن هستیم، در روزی که در آن هستیم
دراز
عنوان پادشاهان کلده، جمع نمارده، مخصوصابه پادشاه معاصر ابراهیم 4 اطلاق شده
((اِ))
فرهنگ فارسی معین
روزی که در آن هستیم، همین روز، این روز
امروز و فردا کردن: تعلل کردن، به دفع الوقت گذراندن
امروز و فردا کردن: تعلل کردن، به دفع الوقت گذراندن
خنثی
آهسته کار پوشیده کار
میل سرمه دان، محور، میله ای است که باز بر آن می نشیند و زنجیری دارد که پای باز را بر آن می بندند
گلابی، میوۀ آبدار شیرین و مخروطی شکل به اندازۀ سیب، امرود، امبرود، انبرود، مل، کمّثری، لکل
جوانی که هنوز صورتش مو درنیاورده باشد، ساده زنخ، بی ریش
آسه چرخ آسه چرخ چاه، چوب سرمه سرمه کش، باز بند چلیپا گونه ای که مرغان شکاری بر آن نشینند، میخ، ساغه تخمدان، خامه امرود گلابی: بر سر شاخی مرودی چند دید باز صبری کرد و خود را وا کشید. (مثنوی) میل سرمه، آهن حلقه لگام که گرد آن باشد، چرخ آهنین دول، میله ای که باز بر آن نشیند و زنجیری دارد که پای بازرا بدان بندند: شیر نخواهد به پیش او در زنجیر باز نخواهد به پیش او در مرود. (منوچهری)
نوعی از امرود بزرگ
نوعی امرود بزرک نا هموار و بیمزه امرود کوهی خوج: (نبود ار چه کلوخ امرود از دوست بسنگی خوش بود کاین از پی اوست)، (امیر خسرو در احوال فرهاد)