ابن سعید بن عباد بن حبیب بن مهلب بن ابی صفرۀ مهلبی شاعر و از اهالی بصره بود و از یاران خلیل بن احمد بود. او را در علم نحو دستی توانا بوده است و در حدود سال 190 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 95). و رجوع به معجم الادباء ج 7 ص 159 شود معاویه القاری یکی از مشایخ صوفیه و معاصر با احمد بن ابی الجواری بوده است. (یادداشت مرحوم دهخدا)
ابن سعید بن عباد بن حبیب بن مهلب بن ابی صفرۀ مهلبی شاعر و از اهالی بصره بود و از یاران خلیل بن احمد بود. او را در علم نحو دستی توانا بوده است و در حدود سال 190 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 95). و رجوع به معجم الادباء ج 7 ص 159 شود معاویه القاری یکی از مشایخ صوفیه و معاصر با احمد بن ابی الجواری بوده است. (یادداشت مرحوم دهخدا)
دهی است از دهستان خروسلو بخش گرمی شهرستان اردبیل، در 48هزارگزی جنوب غربی گرمی و 26 هزارگزی راه گرمی به اردبیل در منطقۀ کوهستانی گرمسیر واقع و دارای 257 تن سکنه است. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات، شغل مردمش زراعت و گله داری است، در 2 محل به فاصله 2 کیلومتر به نام مروان بالا و پائین مشهور است و سکنۀ مروان بالا 143 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان خروسلو بخش گرمی شهرستان اردبیل، در 48هزارگزی جنوب غربی گرمی و 26 هزارگزی راه گرمی به اردبیل در منطقۀ کوهستانی گرمسیر واقع و دارای 257 تن سکنه است. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات، شغل مردمش زراعت و گله داری است، در 2 محل به فاصله 2 کیلومتر به نام مروان بالا و پائین مشهور است و سکنۀ مروان بالا 143 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از بخش حومه شهرستان مشهد با 483 تن سکنه. آب آن از رود خانه کشف رود و محصول آنجا غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، مجازاً بمعنی این زمان. (از آنندراج). در این وقت. اکنون: مرا امروز توبه سود دارد چنانچون دردمندان را شنوسه. رودکی. امروز به اقبال تو ای میر خراسان هم نعمت و هم روی نکو دارم وسناد. رودکی. با نعمت تمام بدرگاه آمدم امروز با گرازی و چوبی همی روم. فاخری. چنان نمود که امروز ناصحتر و مشفق تر بندگانست. (تاریخ بیهقی). دنیا بجملگی همه امروز است فردا شمردباید عقبا را. ناصرخسرو (دیوان چ مینوی - محقق ج 1 ص 166). از این آشنایان که امروز دارم دمی نگذرد تا جفایی نبینم. خاقانی. به عذرآوری خواهش امروز کن که فردا نماند مجال سخن. (بوستان). تو آنی که از یک مگس رنجه ای که امروز سالار سرپنجه ای. (بوستان). پیش از این طایفه ای بودند بصورت پراکنده و بمعنی جمع و امروز طایفه ای بصورت جمع و بمعنی پراکنده. (گلستان). آندم که تو دیدی غم نانی داشتم و امروز تشویش جهانی. (گلستان). امروز کسی نیست که در میکدۀ عشق با شانی خون جگر آشام برآید. شانی تکلو (از آنندراج). - امروز را فردا کردن، امروز و فردا کردن. دفع الوقت کردن: الله الله این جفا با ما مکن لطف کن امروز را فردا مکن. مولوی. - امروز روز، بمعنی امروز است: از غم فردا هم امروز ای پسر بیغم شود هر که در امروز روز اندیشۀ فردا کند. ناصرخسرو. - امروز و فردا، همین روزها. بزودی. - امروز و فردا کردن، دفعالوقت و تعلل کردن. (آنندراج). بوعده گذرانیدن. سردوانیدن. دول دادن. دیر داشت. مماطله. تسویف. تطویش. (از یادداشت مؤلف) : بارها گفتم که جان هم می دهم همچنان امروز و فردا می کند. انوری. لبش امروز و فردا می کند در بوسه دادنها نمی داند ز خط چون دشمن کم فرصتی دارد. صائب. - امثال: امروز بدان مصلحت خویش که فردا دانی و پشیمان شوی و سود ندارد. ؟ امروز بکش چو می توان کشت کآتش چو بلند شد جهان سوخت. ؟ امروز تخم کار که فردامجال نیست. امروز توانی و ندانی فرداکه بدانی نتوانی. ؟ امروز در قلمرو دل دست دست تست خواهی عمارتش کن و خواهی خراب کن. ؟ امروز که در دست توام مرحمتی کن فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت. حافظ (از امثال و حکم مؤلف). رجوع به امثال و حکم شود. امروز نقد فردا نسیه، از این جمله در قدیم همان معنی را می خواسته اند که از مصراع ’از امروز کاری بفردا ممان. ’ یا ’امروز تخم کار که فردا مجال نیست. ’ اراده می شود، ولی امروزه آنرا کسبه و اهل حرف مانند اعلام و اعلانی می نویسند و بردکان نصب می کنند و ازآن بطور مزاح اراده می کنند که هیچ روز کالا بنسیه نفروشیم. (از امثال و حکم مؤلف)
دهی است از بخش حومه شهرستان مشهد با 483 تن سکنه. آب آن از رود خانه کشف رود و محصول آنجا غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، مجازاً بمعنی این زمان. (از آنندراج). در این وقت. اکنون: مرا امروز توبه سود دارد چنانچون دردمندان را شنوسه. رودکی. امروز به اقبال تو ای میر خراسان هم نعمت و هم روی نکو دارم وسناد. رودکی. با نعمت تمام بدرگاه آمدم امروز با گرازی و چوبی همی روم. فاخری. چنان نمود که امروز ناصحتر و مشفق تر بندگانست. (تاریخ بیهقی). دنیا بجملگی همه امروز است فردا شمردباید عقبا را. ناصرخسرو (دیوان چ مینوی - محقق ج 1 ص 166). از این آشنایان که امروز دارم دمی نگذرد تا جفایی نبینم. خاقانی. به عذرآوری خواهش امروز کن که فردا نماند مجال سخن. (بوستان). تو آنی که از یک مگس رنجه ای که امروز سالار سرپنجه ای. (بوستان). پیش از این طایفه ای بودند بصورت پراکنده و بمعنی جمع و امروز طایفه ای بصورت جمع و بمعنی پراکنده. (گلستان). آندم که تو دیدی غم نانی داشتم و امروز تشویش جهانی. (گلستان). امروز کسی نیست که در میکدۀ عشق با شانی خون جگر آشام برآید. شانی تکلو (از آنندراج). - امروز را فردا کردن، امروز و فردا کردن. دفع الوقت کردن: الله الله این جفا با ما مکن لطف کن امروز را فردا مکن. مولوی. - امروز روز، بمعنی امروز است: از غم فردا هم امروز ای پسر بیغم شود هر که در امروز روز اندیشۀ فردا کند. ناصرخسرو. - امروز و فردا، همین روزها. بزودی. - امروز و فردا کردن، دفعالوقت و تعلل کردن. (آنندراج). بوعده گذرانیدن. سردوانیدن. دول دادن. دیر داشت. مماطله. تسویف. تطویش. (از یادداشت مؤلف) : بارها گفتم که جان هم می دهم همچنان امروز و فردا می کند. انوری. لبش امروز و فردا می کند در بوسه دادنها نمی داند ز خط چون دشمن کم فرصتی دارد. صائب. - امثال: امروز بدان مصلحت خویش که فردا دانی و پشیمان شوی و سود ندارد. ؟ امروز بکش چو می توان کشت کآتش چو بلند شد جهان سوخت. ؟ امروز تخم کار که فردامجال نیست. امروز توانی و ندانی فرداکه بدانی نتوانی. ؟ امروز در قلمرو دل دست دست تست خواهی عمارتش کن و خواهی خراب کن. ؟ امروز که در دست توام مرحمتی کن فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت. حافظ (از امثال و حکم مؤلف). رجوع به امثال و حکم شود. امروز نقد فردا نسیه، از این جمله در قدیم همان معنی را می خواسته اند که از مصراع ’از امروز کاری بفردا ممان. ’ یا ’امروز تخم کار که فردا مجال نیست. ’ اراده می شود، ولی امروزه آنرا کسبه و اهل حرف مانند اعلام و اعلانی می نویسند و بردکان نصب می کنند و ازآن بطور مزاح اراده می کنند که هیچ روز کالا بنسیه نفروشیم. (از امثال و حکم مؤلف)
بصیغۀ تثنیه درویشی و پیری سخت. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج). در اساس است: نزل به الامران الهرم و المرض. و گفته اند آن دو صبر و ثفا است که خردل باشد. (از اقرب الموارد). صبر و ثفا. (منتهی الارب). صبر زرد و سپندان. (ناظم الاطباء)
بصیغۀ تثنیه درویشی و پیری سخت. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج). در اساس است: نزل به الامران الهرم و المرض. و گفته اند آن دو صبر و ثفا است که خردل باشد. (از اقرب الموارد). صبر و ثفا. (منتهی الارب). صبر زرد و سپندان. (ناظم الاطباء)
ارمنی یروان، جمعیت آن در حدود 385000 تن است، کرسی جمهوری شوروی سوسیالیستی ارمنستان، بر رود زانگا، واقعدر میان باغهای میوه و کوهها، بسبب صنایع ماشین سازی و نساجی و شیمیایی از سال 1926م، ببعد جمعیت آن چهار برابر شده است، این شهر در حدود 661 میلادی بنا شده و قرنها بین ایران و عثمانی دست بدست میشده است، شاه عباس اول آنرا از عثمانیها گرفت (1013 هجری قمری)، در جنگهای ایران و روس در زمان فتحعلی شاه به دست روسها افتاد، در 1218 هجری قمری بموجب عهدنامۀ ترکمنچای به روسیه واگذار شد، در آنجا مسجدی زیبا و چند کاخ از آثار ایرانیان وجود دارد، (از دایره المعارف فارسی)
ارمنی یروان، جمعیت آن در حدود 385000 تن است، کرسی جمهوری شوروی سوسیالیستی ارمنستان، بر رود زانگا، واقعدر میان باغهای میوه و کوهها، بسبب صنایع ماشین سازی و نساجی و شیمیایی از سال 1926م، ببعد جمعیت آن چهار برابر شده است، این شهر در حدود 661 میلادی بنا شده و قرنها بین ایران و عثمانی دست بدست میشده است، شاه عباس اول آنرا از عثمانیها گرفت (1013 هجری قمری)، در جنگهای ایران و روس در زمان فتحعلی شاه به دست روسها افتاد، در 1218 هجری قمری بموجب عهدنامۀ ترکمنچای به روسیه واگذار شد، در آنجا مسجدی زیبا و چند کاخ از آثار ایرانیان وجود دارد، (از دایره المعارف فارسی)
درختی از تیره پروانه واران و سر دسته ارغوانیها که در ارتفاعات پایین (بین 180 تا 900 متر) میروید و برای زینت نیز کاشته میشود اکوان. ارغوانی منسوب به ارغوان برنگ ارغوان سرخ مایل به بنفش رنگی سرخ که به بنفشی زند سرخی که به سیاهی زند قرمز تیره آتشگون فرفیری، گل سرخ
درختی از تیره پروانه واران و سر دسته ارغوانیها که در ارتفاعات پایین (بین 180 تا 900 متر) میروید و برای زینت نیز کاشته میشود اکوان. ارغوانی منسوب به ارغوان برنگ ارغوان سرخ مایل به بنفش رنگی سرخ که به بنفشی زند سرخی که به سیاهی زند قرمز تیره آتشگون فرفیری، گل سرخ