- امرد
- خنثی
معنی امرد - جستجوی لغت در جدول جو
- امرد
- جوانی که هنوز صورتش مو درنیاورده باشد، ساده زنخ، بی ریش
- امرد ((اَ رَ))
- بی ریش، پسر، پسر بدکار، مفعول
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
معمولا به شخصیت منفی در سینمای قبل از انقلاب نامرد گفته میشد. نمونه ی بارز آن، آثار قبل از انقلاب کیمیایی است. این آثار دو گروه از آدمها را که به بد یا نامرد و یا خوب و مرد تقسیم شده بودند نشان می دادند وب دین ترتیب روایت فیلم را پیش می بردند درآثاری چون ”قیصر“ این تقسیم بندی مشهود است
یاری دهنده، دستیار
فاقد خصلت های انسانی پسندیده، ناجوان مرد، ناکس، بی تعصب، بی غیرت، ترسو
پایمرد، یاری دهنده، کمک کننده، مددکار، دستیار، دستگیر، شفیع، میانجی
بی غیرت، ناکس، بی حمیت
سرکشی، سرپیچی، نافرمانی
ابرتگرگ بار، سردتر، پلنگ نر سردتر باردتر
مرد بی دندان
خاکستری، چشم درد، نیک باریک خاکسترگون خاکستررنگ خاکستری، صاحب رمد کسی که چشم او درد کند با سرخی و آب ریزی چشم درد گرفته
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
انتظار، آرزو، تکیه گاه، محل پناه، اشتیاق یا تمایل به روی دادن یا انجام امری همراه با آرزوی تحقق آن،
یکی از اقسام آلومین برنگ سبز که از سنگهای قیمتی است و هر چه پر رنگتر باشد گرانبها تر است
باریک ابرو
جوالی بزرگ که از ریسمان بشکل تور سازند و بدان کاه و علف و غیره را حمل کنند
بزرگوار و جوانمرد و باشرف
آرزو، خواسته آرزو، رجا، آرمان، متوقع
منسوب به امر یا وجه امری. آنست که کار را بطور حکم و فرمان و خواهش بیان کند: برو بروید بگو بگویید. امر منفی را (نهی) گویند و جزو وجه امری بشمار میرود: مرو مروید
گلابی
سبک اندام، تنک ابرو، تنک ریش، ریزه چشم، گرگ گر، تیر بی پر
جمع امیر، پارسی تازی گشته میران، میرکان، فرماندهان، امیران، فرماندهان، سرداران، گوارا کردن، سود رساندن
مرد
نرم و نازک
گردنکشی و خود سری
بزرگوارتر، جوانمردتر
گردنکش، سرکش، بلند، مرتفع
سرپیچی کردن، گردن کشی کردن، نافرمانی کردن
ویژگی چشم دردمند، در پزشکی مبتلا به چشم درد
سردتر، کنایه از فاقد جذابیت و گیرایی، بی مزه
گلابی، میوۀ آبدار شیرین و مخروطی شکل به اندازۀ سیب، مرود، امبرود، انبرود، مل، کمّثری، لکل
آرزوی روی دادن امری همراه با انتظار تحقق آن، چشمداشت
امید بستن: خواهان چیزی یا کسی شدن
امید داشتن: امیدوار بودن، انتظار داشتن
امید بستن: خواهان چیزی یا کسی شدن
امید داشتن: امیدوار بودن، انتظار داشتن
سنگی قیمتی و معمولاً سبز رنگ که در جواهرسازی به کار می رود