جدول جو
جدول جو

معنی الیمون - جستجوی لغت در جدول جو

الیمون
از توابع دهستان گیل خوران قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تلیمان
تصویر تلیمان
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پهلوانان در زمان فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از افیلون
تصویر افیلون
درمنۀ کوهی
فرهنگ فارسی عمید
سومین دوره از دوران سوم زمین شناسی که مدت آن را در حدود ۲۰ میلیون سال دانسته اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوسیمون
تصویر اوسیمون
تودری، گیاهی بیابانی و شبیه گیاه خردل با برگ های باریک و کرک دار و گل های زرد و خوشه ای و دانه های ریز و قهوه ای رنگ و لعاب دار، خیس کرده یا دم کردۀ آن را برای تسکین سینه درد و دفع سرفه می خورند و برای صاف کردن سینه و رفع گرفتگی صدا نافع است
قدومه، مادردخت، شندله، جنفج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیمون
تصویر لیمون
لیمو، میوه ای از جنس مرکبات که دو نوع ترش و شیرین دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغلیسون
تصویر اغلیسون
رنگین کمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، نوسه، تویه، توبه، آفنداک، شدکیس، آژفنداک، آلیسا، سویسه، آزفنداک، آدینده، ترسه، تیراژی، سرکیس، نوس، نوشه، ایرسا، سدکیس، رخش، قوس و قزح، کرکم، تربسه، تربیسه، سرگیس، تیراژه، درونه، سرویسه، کلکم، قزح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکلیون
تصویر اکلیون
انگلیون، انجیل، دیبای هفت رنگ، ارژنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افتیمون
تصویر افتیمون
گیاهی سرخ رنگ از تیره سس ها، دارای شاخه های باریک، برگ های ریز و گل های سرخ رنگ و ریشۀ کلفت وتلخ مزه که به گیاه و اشیای مجاور خود می پیچد. در طب قدیم برای معالجۀ امراض عصبی، دماغی، فالج، لقوه و اوجاع مفاصل به کار می رفته، زیرۀ رومی، کشوث
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الهیون
تصویر الهیون
حکمایی که در دانش خداشناسی بحث کرده اند، حکمای الهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الامان
تصویر الامان
پناه، زینهار، کلمه ای که هنگام ترس و وحشت و احساس خطر برای پناه جویی و کمک خواستن به کار برده می شود، برای مثال به کمندی درم که ممکن نیست / رستگاری به الامان گفتن (سعدی۲ - ۵۳۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انیسون
تصویر انیسون
گیاهی از خانوادۀ چتریان، با برگ های باریک خوش بو شبیه شبت، گل های سفید و چتری، تخم های ریز، سبز رنگ و معطر، جوشاندۀ تخم آن در طب استعمال می شود، در نفخ معده، دل درد، سوء هضم، تشنج، ضعف قوای دماغی، درد سینه و بواسیر نافع است، بادیان رومی، رازیانۀ رومی، زیرۀ رومی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتیمون
تصویر انتیمون
آنتیموان، فلزی سفید و درخشنده که در معدن به صورت ترکیب با گوگرد به دست می آید و در ساخت حروف چاپ، طب و داروسازی به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
دوایی است که آن را بفارسی ماهلو و بعربی حماما خوانند. گرم و خشک است در دوم، بول را براند. (از برهان قاطع). نوعاً در زبان یونانی چندین قسم دارو از قبیل هیل و خولنجان و زردچوبه و زنجبیل را امامون گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به حماما و ماهلو و تحفۀ حکیم مؤمن شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان شهریاری بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 6000گزی شمال باختری ساری، دشت، معتدل، مرطوب و مالاریائی، دارای 200 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا برنج، پنبه و صیفی، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو و بنای امامزادۀ آن باستانی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
معرب لیمو، ثمری معروف، لیمو، و فیه بادزهریه تقاوم بها السموم کلها کثیرهالمنافع، (منتهی الارب)، ضریر انطاکی آرد: الاصلی منه هو المستدیر الصغیر المصفرعند استوائه الرقیق القشر و غیره مرکب، اما علی الاترج و هو الاستیوب المعروف بمصر بالحماض الشعیری او علی النارنج و هو الموسوم بالمراکبی و اجوده الاصلی المستدیر المشتمل علی خطوط ممایلی اصله تنتهی الی نقطه و هو مرکب القوی فقشره حار یابس فی الثالثه و بزره فی الثانیه او الاولی و حماضه بارد فی الثانیه بجملته یطفی ٔ اللهیب و الصداع و العطش و القی ٔ و الغثیان و فساد الغذاء و ما یحدث من الحارین و یقاوم السموم کلها خصوصاً بعد التنقیه و یفتح الشاهیه و یعدل الخلط و یکسر سورهالتخم و فسادالاغذیه اکلاً و قشره اشد مقاومه للسموم و بزره اعظم حتی قیل انه یبلغ رتبه الاترج و القول بانه یقطع النسل شیاع عامی و کل ماخف قشره وکان نقیاً من الاغشیه حل المغص و الریاح حتی الایلاوس و ان جفف بجملته و سحق مع وزنه من السکر، و استعمل ازال البخار و الدوخه و فتح السدد و فی بزره تفریح عظیم و حماضه یجلو الکلف و البهق و النمش و الحکه خصوصاً بالقلی و الشیرج و ان جمع ورقه و زهره و قشره فی معجون عادل الیاقوت فی تفریحه و هو خیر من الخل للمرضی و ماؤه یحل الجواهر اذا جعلت فیه و ان حل فیه الودع و اضیف الیه النوشادر جلاالبهق و حیاو اذا اخذ مملو حاقوی المعده و ازال ما فیها من الوخم و هو یهیج السعال و یضعف العصب و القوی و یضر المبرودین، و یصلحه العسل و او السکر و شربه بزره الی ثلاثه و قشره اربعه و مائه و ثمانیه عشر و من خواصه: ازاله الزکام شماً و ان الصغیر منه اذا دلکت به الانثیان فی الحمام قبل البلوغ منعالشیب، (تذکرۀ ضریر انطاکی ص 293)،
- لیمون بوصفیر، نام نارنج است در تداول عامۀ عرب کنونی، (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
پایتخت قدیم مملکت مصر، که پس از فتح مسلمانان فسطاط نامیده شد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اوسیمون
تصویر اوسیمون
یونانی تودری از داروها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوقیمون
تصویر اوقیمون
بادروگ از گیاهان دارویی ریحان کوهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوزیمون
تصویر اوزیمون
جیر جیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امامون
تصویر امامون
یونانی تازی شده ماهلو از داروها
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده رازیانه رومی ازگیاهان گیاهی از تیره چتریان که یکساله است و ارتفاعش تا 50 سانتیمتر میرسد. برگهایش بشکل شبت و گلهایش چتری و میوه اش کوچک است و عطر تندی دارد رازیانج شامی بادیان رومی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امیرون
تصویر امیرون
علف خبر کش گل قاصدک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الیسون
تصویر الیسون
لاتینی سنبل زرد از گیاهان (سنبل و زمبل پارسی است) سنبل زرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الهیون
تصویر الهیون
خداپرستان جمع الهی خدا پرستان معتقدان بخدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکلیون
تصویر اکلیون
از یونانی پرند دیبای هفت رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
پناه زینهار به دادم برس به فریادم برس زینهارخ پناه (کلمه ای که وقت نزول حوادث گویند) : (هرلحظه ها تفی بتو آواز میدهد کاین دامگه نه جای امانست الامان) (خاقانی) یاالامان گفتن، کلمه (الامان) را بر زبان راندن زینهار خواستن: بکمندی درم که ممکن نیست رستگاری بالامان گفتن، (سعدی) پناه، هنگام ترس و وحشت و تسلیم گفته میشود
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده ریزه رومی از داروهای گیاهی گیاهی از تیره پیچکیان که شبیه سس میباشد و مانند آن انگل گیاهان دیگر بخصوص یونجه میشود سس صغیر کشوث دوا الجنون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جالیقون
تصویر جالیقون
پارسی تازی گشته جالیگون از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
سنسکریت تازی شده لیمو از گیاهان فرانسوی فرش در گیلان و مازندران به گونه ای از ماسه ریز گفته می شود در بندر های پارس چیت می گویند یا لیمون اضالیا برنطی. یکی از گونه های لیموترش است. یا لیمون اضالیا مالح. گونه ای لیموترش که به لیموی ایتالیایی نیز موسوم است. یا لیمون بلدی. لیموترش. یا لیمون حلو. لیمو شیرین، یا لیمون مالح. لیمو ترش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الامان
تصویر الامان
((اَ اَ))
زینهار! پناه !
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکلیون
تصویر اکلیون
پرند، دیبای هف ترنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
از توابع ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
ایمان
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی