جدول جو
جدول جو

معنی المستنصر - جستجوی لغت در جدول جو

المستنصر(اَ مَرْ)
حسن بن یحیی بن علی بن حمود (متوفی در 446هجری قمری / 1054 میلادی) از خلفای دولت بنی حمود در اندلس. وی به سال 432 هجری قمری بخلافت رسید. رجوع به اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 243 و ’مستنصر’ و ’حسن بن یحیی’ شود
حکم بن عبدالرحمن الناصربن محمد بن عبداﷲ. (302- 366 هجری قمری / 914- 976 میلادی) ازخلفای اموی در اندلس. وی به سال 350 ه. ق. بخلافت رسید. رجوع به اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 266 و مستنصر شود
عمر بن یحیی مکنی به ابوحفص (متوفی در 694 هجری قمری / 1295 میلادی) از ملوک حفصیه در تونس بود. رجوع به اعلام زرکلی چ 1 ج 2 ص 725 و ’مستنصر’ و ’عمر بن یحیی’ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مستنصر
تصویر مستنصر
کسی که یاری و نصرت بخواهد، یاری خواهنده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ صِ رُ بِلْ لاه)
الابوعامر المستنصر بالله، عبدالله بن احمد بن ابراهیم مکنی به ابوعامر، از ملوک بنی مرین در مغرب. در اوایل سال 799 هجری قمری بعد از درگذشت برادرش عبدالعزیز با وی بیعت شد و اندکی بعد به سال 800 درگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 4 ص 193)
لغت نامه دهخدا
ابن المستنصر، مکنی به ابوالعباس. نام دو پسر مستنصر خلیفۀ عباسی که یکی ملقب بامیرکبیر و دیگر امیر اوسط است
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ صِ رُ بِلْ لاه)
الابوفارس المستنصر ثانی، عبدالعزیز بن احمد بن ابراهیم مکنی به ابوفارس و مشهور به المستنصر ثانی، از ملوک مرینی در مغرب اقصی. به سال 796 هجری قمری بعد از درگذشت پدرش المستنصر اول با وی بیعت شد و در سال 799 هجری قمری در فاس درگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 4 ص 137)
لغت نامه دهخدا
(حَ کَ مُلْ مُتَ صِ)
نام پادشاه نهم از ملوک اموی اندلس است. وی به سال 350 هجری قمری پس از وفات پدرش عبدالرحمن ناصر لدین اﷲ بتخت سلطنت جلوس کرد. او همواره حامی علم و هنر بود و پس از جلوس جدیت خود را در این باب بیشتر کرد و کشور اندلس را بشکل یک باغ علم و معرفت درآورد، ارباب علم و هنر بعزت و احترام رسیدند و مظهر الطاف بیکران شاهانه واقع شدند. دربارش مجمع علما و دانشمندان بود و در همه جا بتأسیس مدارس پرداخت. کتابخانه ها و انجمنهای معارف دائر ساخت و وسائل نشر معارف و صنایع و فلاحت و زراعت ایجاد نمود و انواع و اقسام اسباب و ادوات لازمه به استخراج معادن و پیشرفت عمران و آبادی کشور را تهیه و فراهم ساخت تا آنجا که مشعشعترین دورۀ تمدن اسلامی را بوجود آورد که در هیچ دوره ای ممالک اسلامی ترقیات عصر او را بخود ندید. سرزمین اندلس بتمام تمدن آن روز میدرخشید. در خلال این احوال میان اهالی اختلاف و مجادله ها پیدا شد و مستنصر را مجبور بجنگ و جدال نمود. در این کشمکش برخی ازقلاع را از پادشاهان لیون و کستاله انتزاع کرد و تمام پادشاهان اسپانیول و فرانسه و بصلح و اتفاق مجبور نمود. او شخصاً عالم و متفنن و پادشاهی رئوف و عادل بود. 15 سال در کمال عدالت فرمانروایی نمود و در سال 366 هجری قمری درگذشت. رجوع به نفح الطیب ج 1 ص 178، 185 و ابن خلدون شود. و در نفح الطیب آمده که وی در پایان بفلج دچار گشت و در دوم صفر سال 362 هجری قمری پس از 16 سال خلافت در قصر قرطبه درگذشت. (نفح الطیب)
لغت نامه دهخدا
احمد بن محمد بن ابی بکر. ملقب به المستنصر. شانزدهمین از سلاطین بنی حفص. (772- 796 هجری قمری)
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ تَ صِ رِ اَوْ وَ)
محمد بن یحیی بن عبدالواحد بن ابی حفص نهستانی مکنی به ابوعبدالله (متوفی در 675 هجری قمری 1277/ میلادی) از ملوک دولت حفصیه در تونس. رجوع به اعلام زرکلی چ 1 ج 3 ص 1000 و مستنصر و محمد بن یحیی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ مَرْ)
احمد بن محمدالظاهربن الناصر المستضی ٔ عباسی مکنی به ابوالقاسم (متوفی در حدود 661 هجری قمری / 1263 میلادی) نخستین خلیفۀ عباسی در مصر. وی به سال 659 هجری قمری بخلافت رسید. رجوع به اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 72 وتاریخ الخلفاء سیوطی چ 1 ص 316 و مستنصر بالله شود
منصور بن محمدالظاهر بأمراﷲ مکنی به ابوجعفر (588- 640 هجری قمری) سی وششمین خلیفۀ عباسی. رجوع به تاریخ الخلفاء سیوطی چ 2 صص 460- 464 و اعلام زرکلی چ 1 ج 3 ص 1074 و اعلام المنجد و مستنصر باﷲ شود
لغت نامه دهخدا
(مُتَ صِ رُ بِلْ لاه)
الالمستنصر بالله ثالث، محمد بن یحیی بن محمد (المستنصر الاول) ، مکنی به ابوعصیده و مشهور به المستنصر ثالث، از ملوک حفصی در تونس. بعد از مرگ المستنصر ثانی به سال 694 هجری قمری با وی بیعت شد و در سال 709 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 8)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ صِ رُ بِلْ لاه)
الالمستنصر بالله اول، محمد بن یحیی بن عبدالواحد بن ابی حفص هنتاتی، مکنی به ابوعبدالله و مشهور به المستنصر اول، ازملوک حفصی در تونس. به سال 625 هجری قمری متولد شد و در سال 647 بعد از درگذشت پدرش با وی بیعت شد و در سال 657 اهالی مکه نیز با وی بیعت کردند. لوئی نهم پادشاه فرانسه با او از در جنگ درآمد و پس از زد و خوردهای سخت، المستنصر بر او پیروز گشت. وی به سال 675 هجری قمری در تونس درگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 8)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ صِ رُ بِلْ لاه)
الالمستنصر بالله عباسی، منصور بن محمد بن المستضی ٔ، سی و ششمین خلیفۀ عباسی در بغداد. به سال 588 هجری قمری متولد شد و در سال 623 بعد از وفات پدرش با وی بیعت شد. وی شخصی دوراندیش و عادل بود و مدرسه مستنصریۀ بغداد از بناهای اوست. در عهد المستنصر مغولان بسیاری از شهرها را تسخیر کردند و بغداد را نیز میخواستند تصرف کنند ولی از آنجا رانده شدند. المستنصر به سال 640 هجری قمری در بغداد درگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 24)
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ تَ صِ رِ سِوْ وُ)
محمد بن یحیی الواثق بالله بن المستنصر اول مکنی به ابوعصیده (متوفی در 709 هجری قمری / 1309 میلادی) از ملوک دولت حفصیه در تونس بود. رجوع به اعلام زرکلی چ 1 ج 3 ص 1001 و مستنصر و محمد بن یحیی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ تَ صِ رِ طِ)
معد بن علی الظاهر لاعزاز دین الله بن الحاکم بأمراﷲ مکنی به ابوتمیم (420- 487 هجری قمری / 1029- 1094 میلادی) از خلفای فاطمی مصر. وی به سال 427 هجری قمری بخلافت رسید. رجوع به اعلام زرکلی چ 1 ج 3 ص 1056 و تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 456 و ’مستنصر’ و ’معدبن علی’ شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ صِ)
المستنصر بالله. هشتمین خلیفۀ فاطمی. رجوع به مستنصر بالله شود:
مستنصر از خدای دهد نصرت
زین پس بر اولیای شیاطینم.
ناصرخسرو.
مستنصر معالی و حکمت به نظم و نثر
بر امتش که خواند الا که حجتش.
ناصرخسرو.
بشتاب سوی حضرت مستنصر
ره زی شجر جزاز ثمره مسپر.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ صِ)
یاری خواهنده و استمدادکننده. (از اقرب الموارد). یاری طلب. یاری خواه، سائل وپرسنده. (از اقرب الموارد). رجوع به استنصار شود
لغت نامه دهخدا
المستنصر. پادشاه پنجم از ملوک موحدین که در مغرب حکمرانی داشتند، پسر و جانشین محمد الناصر بود. در تاریخ 610 هجری قمری در 16سالگی جانشین پدر شد. طالب هوا و هوس بود. زمام امور کشور را به دست ابن جامع حاجب خود و چند تن از مشایخ موحدین رها کرد. در زمان وی سرزمینهای واقع در افریقا و اندلس دچار هرج ومرج و ملوک الطوایفی شد. او در سال 620 درگذشته است. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
یاری دهنده، پیروزی دهنده، نام یکی از فرمانروایان اسماعیلی در مسر پیروزی خواه، یاریخواه یاری خواهنده نصرت جوینده، جمع مستنصرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستنصر
تصویر مستنصر
((مُ تَ ص))
یاری خواهنده
فرهنگ فارسی معین