جدول جو
جدول جو

معنی المدور - جستجوی لغت در جدول جو

المدور
(اَ مُ دَوْ وَ)
حصن المدور، شهری به اسپانیا. (نخبهالدهر دمشقی). شهری از اعمال طلیطله. (نفح الطیب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قلمدوش
تصویر قلمدوش
سوار بر دوش
قلمدوش کردن: کنایه از کسی را بر روی شانۀ خود سوار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علمدار
تصویر علمدار
کسی که در میان سپاه علم را به دست می گیرد، پرچم دار
فرهنگ فارسی عمید
(اَ بِ)
الوحی. العجل. بشتاب
لغت نامه دهخدا
(بَ)
مرکّب از: ’بلا’ و ’دور’ به فارسی، در تصدقاتی که برای رفع بلا دهند استعمال میشود. (از آنندراج) (از انجمن آرا)، در هندوستان تصدقات را گویند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(اَ قُ)
شهری است در اسپانیا. رجوع به قدور شود، فرستادن پیغام. (مصادر زوزنی). رسانیدن رسالت و پیغام. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
شهری است مجاور نهر سند که اطراف آنرا سوری از خشت خام احاطه کرده و بر آن بعض مدافع نهاده اند. (ضمیمۀ معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هلندور
تصویر هلندور
مصحف هلندوز
فرهنگ لغت هوشیار
سوار کردن بر شانه (دوش) یا قلمدوش سواری. سواری بر دوش کسی: قلمدوش سواریهایش (بهرام) بر گردن رفقا هنگامی که اتوبوس خراب می شد، . . همیشه ورد زبان پدر بود
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره سماقیان که غالبا بصورت درختچه میباشد. اصل این گیاه از آمریکای مرکزی است. برگهایش متناوب و ساده و کامل است. گلهایش بشکل خوشه در انتهای ساقه قرار دارند. میوه اش فندقه و لوبیایی شکل که دم میوه اش محتوی مواد ذخیره یی است و گوشت آلود و از خود میوه حجیم تر شده بشکل یک گلابی کوچک در بالای میوه قرار دارد و بنام سیب آکاژو در برزیل خورده میشود. میوه اش نیز بنام جوز آکاژو محتوی مواد اسیدی و سوزاننده است و در تداوی مصرف میشود. پوست این گیاه بعنوان قابض در تداوی استعمال میشود و از این گیاه نیز صمغی بنام صمغ آکاژو استخراج میکنند انقرذیا بلاذر بلادور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علمدار
تصویر علمدار
کسی که در میان سپاه علم و رایت در دست وی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلمدوش
تصویر قلمدوش
سوار کردن بر شانه، غلندوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلادور
تصویر بلادور
آکاژور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از از دور
تصویر از دور
من بعيدٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از از دور
تصویر از دور
Distantly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از از دور
تصویر از دور
de manière distante
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از از دور
تصویر از دور
מרחוק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از از دور
تصویر از دور
دور سے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از از دور
تصویر از دور
দূর থেকে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از از دور
تصویر از دور
kwa mbali
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از از دور
تصویر از دور
uzaktan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از از دور
تصویر از دور
멀리서
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از از دور
تصویر از دور
遠くから
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از از دور
تصویر از دور
จากระยะไกล
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از از دور
تصویر از دور
दूर से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از از دور
تصویر از دور
dari jauh
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از از دور
تصویر از دور
van een afstand
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از از دور
تصویر از دور
a distancia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از از دور
تصویر از دور
à distância
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از از دور
تصویر از دور
遥远地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از از دور
تصویر از دور
z daleka
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از از دور
تصویر از دور
здалеку
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از از دور
تصویر از دور
aus der Ferne
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از از دور
تصویر از دور
издалека
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از از دور
تصویر از دور
a distanza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی