جدول جو
جدول جو

معنی الم - جستجوی لغت در جدول جو

الم
رنج ویدا، دردمندی فرخا دردمند شدن، دردمندی، درد، جمع آلام
تصویری از الم
تصویر الم
فرهنگ لغت هوشیار
الم
ارزن، گیاهی از تیرۀ گندمیان با بوتۀ کوچک، ساقه های کوتاه و نازک و دانه های ریز که بیشتر خوراک پرندگان است و گاهی از آرد آن نان می پزند، دخن، تنگس
تصویری از الم
تصویر الم
فرهنگ فارسی عمید
الم
((اَ لَ))
دردمند شدن، رنجیدگی، درد، جمع آلام
تصویری از الم
تصویر الم
فرهنگ فارسی معین
الم
درد، رنج
تصویری از الم
تصویر الم
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از المی
تصویر المی
دردی ویدایی سیاه لب المی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از المع
تصویر المع
تیز هوش روشن خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از المز
تصویر المز
گرگ تیغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالم
تصویر تالم
دردناک، اندوه
فرهنگ واژه فارسی سره
دردناک شدن دردیافت ویدا درد یافتن اندوهگین شدن دردمندی نمودن، اندوهناکی اندوهگنی، جمع تالمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالم
تصویر تالم
دردمند شدن، آزرده شدن، دردناک شدن، دردمندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از المیرا
تصویر المیرا
(دخترانه)
نمایانگر مردم، تمثیل کننده ملت، فدایی ایل، ال (ترکی) + میرا (فارسی)، ایل میرا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از الماس خاتون
تصویر الماس خاتون
(دخترانه)
الماس (یونانی) + خاتون (فارسی) بانوی مانند الماس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از الماس
تصویر الماس
(دخترانه و پسرانه)
نام سنگی قیمتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از المیس
تصویر المیس
داغداغان
فرهنگ لغت هوشیار
منت خدا یراست احسان و نیکی خاص خدای است: المنه لله که همی بینمش امروز اندر خم چوگان مراد تو چو گویی. (انوری) المنه لله که در میکده بازست زآن رو که مرا بر دراو روی نیازست. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از المناک
تصویر المناک
دردناک و حزن آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الملک لله
تصویر الملک لله
پادشاهی خدایراست: و خاتمی بود بریک سوی آن نبشته که: الملک لله
فرهنگ لغت هوشیار
ژنچه تقدیر شده (ازسوی خدا سرنوشت) باشنده (موجود شونده) است (و تغییر و تبدیل را بدان راهی نیست) توصیح در فارسی بصورت المقدور کاین هم آمده: من مسکین که و شهرمداین ک چه شاید کرد ک المقدور کاین. (خسروشیرین تعقیلات نفثه المصدور)
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه تقدیر شده (از جانب خدای) باشنده (موجود شونده) است: ک (وبوده است در روزگارش خیرخیرها و وی غافل باچندان نیکویی که که میکرد در روزگار امارت خویش با لشکری و رعیت همچون معنی این دو بیت والمقدرکائن. . توضیح در فارسی بصورت المقدر کاین هم آید. یاالمقدر کائن و الهم فضل. آنچه تقدیر شده باشنده است و اندوه بیهوده است: بودنی بوده است بسر نشاط باز باید شد که گفته اند: المقدر کائن و الهم فضل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از المعی
تصویر المعی
تیز هوش روشن خرد زیرک تیز هوش تیز رای
فرهنگ لغت هوشیار
مقصود آنست همان مطلوب است، خلاصه تالحاصل: هر یکی را او یکی طومار داد هزیکی ضد دگر بود المراد. (مثنوی) هست اشارات محمد المراد کل گشاد اندر گشاد اندر گشاد. (مثنوی)، در عبارات زیررمعنی اسم فعل دهد یعنی مقصود مرا بر آورید، مراد مرا بدهید، شخصی در راه حج در بریه افتاد و تشنگی عظیم بر وی غالب شد تا از دور خیمه ای خرد و کهن دید آنجا دفت. کنیزکی دید آواز آن شخص که: من مهمانم المراد خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از المدح یشبه بالذم
تصویر المدح یشبه بالذم
مدح شبیه بذم
فرهنگ لغت هوشیار
نسخه دوم از هر مکتوبی، نسخه دوم از سند و قبض و قباله و چک و هرچه مانند آنها باشد
فرهنگ لغت هوشیار
مسابقات و ورزشها و بازیهایی که هر چهار سال یک بار با تشریفات خاص در یونان قدیم انجام میشد، از سال 1896 این مسابقات مجددا معمول گردید و جنبه بین المللی یافت. اکنون مسابقات المپیک هر چهر سال یک بار در پایتخت یکی از کشورهای جهان در رشته های: کشتی بکس وزنه برداری شنا دو و میدانی تیر اندازی دو چرخه سواری سوار کاری اسکی پاتیناژ فوتبال بسکتبال و قایقرانی انجام می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از المپیاد
تصویر المپیاد
در یونان قدیم فاصله چهار ساله میان بازیهای المپیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از المپیا
تصویر المپیا
یکی از شهرهای آمریکا، مرکز ایالت واشنگتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از المانچی
تصویر المانچی
غارتگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از المان
تصویر المان
فرانسوی گهر کیا (عنصر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از المام
تصویر المام
فرود آمدن، بالندگی فرود آمدن فرو آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الماس خالدار
تصویر الماس خالدار
آبگین یخدار
فرهنگ لغت هوشیار
سنگی گرانبها را گویند که عبارت است از کربن خالص متبلور در هندوستان و برزیل و برخی کشورهای دیگر که به شکل کریستال در دکانها به رنگهای مختلف دیده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الماح
تصویر الماح
نگریستن و زیرچشمی نگاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الم شنگه
تصویر الم شنگه
قیل و قال و شلوغ کردن، آشوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الم رسیدن
تصویر الم رسیدن
دردمند شدن اصابت درد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الم دیده
تصویر الم دیده
آنکه رنج و درد بیند
فرهنگ لغت هوشیار