جدول جو
جدول جو

معنی اللهی - جستجوی لغت در جدول جو

اللهی(اَلْ لا)
منسوب به اﷲ. خدایی. مرد خدایی. خداپرست.
- اللهیان، مردان خدا:
باز وقت صبح چون اللهیان
برزنند از بحر سر چون ماهیان.
مولوی
لغت نامه دهخدا
اللهی
منسوب به الله خدایی، مرد کامل رشید از نقص رسته: (روح را تاثیر آگاهی بود هر کرا این پیش اللهی بود) (مثنوی)
تصویری از اللهی
تصویر اللهی
فرهنگ لغت هوشیار
اللهی((اَ لْ لا))
منسوب به الله، خدایی، مرد کامل، از نقص رسته
تصویری از اللهی
تصویر اللهی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از الله
تصویر الله
خدا، ایزد، معبود یگانه، واجب الوجود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الهی
تصویر الهی
خدایی، خداشناس
ای خدای من، خدایا، امیدوارم مثلاً الهی موفق شوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اللهم
تصویر اللهم
یااللّه، ای خدا، خدایا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابلهی
تصویر ابلهی
ساده لوحی، کم خردی
فرهنگ فارسی عمید
(اَلْ لَ تَ)
تثنیۀ الّتی در حالت نصب و جر. رجوع به اقرب الموارد ذیل ’لتی’ و هم مادۀ التی شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْلَ)
صورتی از الّذی. (از اقرب الموارد). رجوع به الذی شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
ای بارخدا. (زمخشری). ای بارخدایا. (صراح) (مجمل اللغه). ای بارخدای. (ترجمان علامۀ تهذیب عادل). در اصل یا اﷲ بود لفظ ’یا’ را حذف کردند ومیم مفتوح و مشدد بعوض آن در آخر افزودند. (از غیاث اللغات) (از آنندراج). بارالها. بارخدایا. خدایا.
- اللهم ّ اًلاّ أن ...، مگر اینکه. جز اینکه. چنانکه ملاحظه میشود لفظ ’اللهم’ زاید آمده، و در کلام عرب از اینسان بسیار است.
- اللهم بیربیر. رجوع به همین ماده شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
بلاهت. حماقت. رعونت. رعنائی. حمق. تناوک. غمری. خویلگی. سرسبکی. ساده لوحی. گولی. کم خردی. نادانی. سلیم دلی:
ز بهر کسان رنج بر تن نهی
ز کم دانشی باشد و ابلهی.
فردوسی.
نبیره که جنگ آورد با نیا
هم از ابلهی است و کانائیا.
فردوسی.
ندارم از این کار هیچ آگهی
سخن هر چه گویم بود ز ابلهی.
فردوسی.
پر از خشم بهرام گفتش چنین
شما راست آئین بتوران زمین
که بی خواهش من سر اندرنهی
براه، این نباشد مگر ابلهی.
فردوسی.
وزیر چون پادشاه را تحریض نماید در کاری که برفق... تدارک پذیرد، برهان... غباوت خویش نموده باشد و حجت ابلهی... کرده. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
بر گرفته از اله له یا} لاه {برگرفته از} لیه {به آرش} در پرده رفتن {خدا خداوند خدا، ذات مست، جمع صفات (الوهیت)
فرهنگ لغت هوشیار
خدایی منسوب به اله خدایی: تاء یید الهی توفیق الهی. یا حکمت الهی یا علم الهی. دانش برین خدا شناسی یزدان شناخت حکمت الهی نزد قدما یکی از شعب ما بعد الطبیعه در معرفت واجب و عقول و نفوس. (ندا) ای خدای من، خدای من، خدایا، الهی مرا تمتع دنیایی هیچ چیز باقی نمانده است. توضیح هم در دعا و هم در نفرین استعمال شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اللهم
تصویر اللهم
دگر گشته یا الله، خدایا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابلهی
تصویر ابلهی
بلاهت، حماقت، نادانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابلهی
تصویر ابلهی
((اَ لَ))
بلاهت، ساده لوحی، کم خردی، نادانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الهی
تصویر الهی
((اِ لا))
الاهی، منسوب به الله، خدایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الله
تصویر الله
((اَ لْ لا))
ایزد، خدا، معبود یگانه
الله اعلم: خدا داناتر است، (هنگامی که نسبت به موضوعی شک و تردید است)
الله اکبر: خدا بزرگ تر است، (هنگام تعجب، عصبانیت و تأیید گفته می شود)، بخشی از اذان و نماز است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اللهم
تصویر اللهم
((اَ لْ لا هُ))
بار خدایا
اللهم صل علی محمد و آل محمد: بار خدایا درود بفرست بر محمد و خاندان او
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الهی
تصویر الهی
خدایا، خدایی
فرهنگ واژه فارسی سره
احمقی، بلاهت، حماقت، سفاهت، کم عقلی، نادانی
متضاد: عاقلی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از الٰهی
تصویر الٰهی
Divine
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از الهی
تصویر الهی
Theological
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از الهی
تصویر الهی
teologiczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از الهی
تصویر الهی
teológico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از الهی
تصویر الهی
神圣的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از الهی
تصویر الهی
神学的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از الهی
تصویر الهی
boski
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از الهی
تصویر الهی
теологический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از الهی
تصویر الهی
божественний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از الهی
تصویر الهی
теологічний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از الهی
تصویر الهی
theologisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از الهی
تصویر الهی
göttlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از الهی
تصویر الهی
божественный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از الهی
تصویر الهی
divino
دیکشنری فارسی به پرتغالی