جدول جو
جدول جو

معنی اللتیات - جستجوی لغت در جدول جو

اللتیات
(اَلْ لَ تَیْ یا)
جمع واژۀ اللتیا که مصغر التی است. رجوع به اقرب الموارد و التی و اللتیا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اللهیار
تصویر اللهیار
(پسرانه)
الله (عربی) + یار (فارسی) آنکه خداوند یار ویاور اوست
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از التیام
تصویر التیام
به هم پیوستن و سر به هم آوردن و بهبود یافتن زخم، به هم پیوند دادن، سازش دادن، سازگاری میان دو چیز
التیام یافتن: سر به هم آوردن زخم، علاج شدن، بهبود یافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الهیات
تصویر الهیات
علم شناخت خداوند و ادیان به ویژه ادیان آسمانی، مسائل و مباحث مربوط به خدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اللهیار
تصویر اللهیار
دوست خدا، کسی که خدا یار و مددکار اوست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از التفات
تصویر التفات
به سوی کسی نگریستن، توجه کردن، توجه و لطف داشتن به کسی،
در ادبیات در فن بدیع آن است که متکلم یا شاعر در کلام یا شعر خود از تکلم به خطاب، از خطاب به غیبت، از غیبت به خطاب یا از مخاطب به مخاطب دیگر بپردازد، برای مثال ناسزایی را چو بینی بخت یار / عاقلان تسلیم کردند اختیار (سعدی - ۷۵) آه دردآلود سعدی گر ز گردون بگذرد / در تو کافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر (سعدی۲ - ۴۵۷)
فرهنگ فارسی عمید
(اَلْ لَ ذَیْ یا نِ)
تثنیۀ اللّذیّا که مصغر الذی است. رجوع به اقرب الموارد و ’الذی’ شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لاه)
دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند در 25هزارگزی جنوب خاورخوسف، در دامنه واقع و معتدل است. سکنۀ آن 5 تن شیعۀ فارسی زبانند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لاه)
یعنی دوست خدا. نامی از نامهای مردان
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ الّتی. رجوع به الّتی و اللاتی و اقرب الموارد ذیل ’لتی’ شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لَ / لُ تَیْ یا)
مصغر الّتی. رجوع به اقرب الموارد و التی شود.
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لَ تَیْ یا نِ)
تثنیۀ اللّتیّا که مصغر التی است. رجوع به اقرب الموارد و اللتیا و التی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از التیاط
تصویر التیاط
پسر خواندن پسر خواندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایلیات
تصویر ایلیات
ترکی (تک ایل) تیره ها دوده ها مصحف (ایلات) جمع ایل
فرهنگ لغت هوشیار
نخستین ها، بن ها نمودها، جمع اولیه: نخستینهااولها، تصورات و تصدیقات بدیهی و قضایای ضروری
فرهنگ لغت هوشیار
خداشناسی جمع الهیه. آنچه مربوط به (اله) باشد، حکمت الهی (بمعنی اعم) حکمت مابعد الطبیعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التیاث
تصویر التیاث
درآمیختن، درنگی کردن، فربه شدن، بند کردن، توانا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التیاح
تصویر التیاح
تشنگی، دمیدن ستاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التیاع
تصویر التیاع
سوزش دل، آرزومندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التیاظ
تصویر التیاظ
دشوار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التیاق
تصویر التیاق
دوستی ناب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التیام
تصویر التیام
بهم پیوند زدن، سازگاری میان دوچیز، بهبودی یافتن زخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التفات
تصویر التفات
به گوشه چشم نگریستن، توجه داشتن و روکردن به کسی
فرهنگ لغت هوشیار
آن دو مونث که (ترجمان القران ترتیب عادل ص 13) صیغه تثنیه مونث (اسم موصول) در حالت رفعی واللتین در حالت نصبی و جری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اللتین
تصویر اللتین
آن دو مونث که
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتیات
تصویر اقتیات
خوردن خورش یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
همیشگی ها اسری ها، جمع ازلیه (ازلی) همیشگی ها آنچه آغاز و اول ندارد آنچه ابتدا ندارد آنچه ابتدا ندارد آنچه علت ندارد و مسبوق بسابقه نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتیات
تصویر احتیات
جمع احتیال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التیام
تصویر التیام
((اِ تِ))
بهبود یافتن زخم، سازگاری میان دو چیز، به هم پیوستگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از التفات
تصویر التفات
((اِ تِ))
بازنگریستن، روی کردن، مهربانی، لطف، توجه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الهیات
تصویر الهیات
Divinity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از الهیات
تصویر الهیات
божественность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از الهیات
تصویر الهیات
Göttlichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از الهیات
تصویر الهیات
божественність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از الهیات
تصویر الهیات
boskość
دیکشنری فارسی به لهستانی