جدول جو
جدول جو

معنی التفات

التفات((اِ تِ))
بازنگریستن، روی کردن، مهربانی، لطف، توجه
تصویری از التفات
تصویر التفات
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با التفات

التفات

التفات
به سوی کسی نگریستن، توجه کردن، توجه و لطف داشتن به کسی،
در ادبیات در فن بدیع آن است که متکلم یا شاعر در کلام یا شعر خود از تکلم به خطاب، از خطاب به غیبت، از غیبت به خطاب یا از مخاطب به مخاطب دیگر بپردازد، برای مِثال ناسزایی را چو بینی بخت یار / عاقلان تسلیم کردند اختیار (سعدی - ۷۵) آه دردآلود سعدی گر ز گردون بگذرد / در تو کافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر (سعدی۲ - ۴۵۷)
التفات
فرهنگ فارسی عمید

التفات

التفات
وانگریستن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). بازپس نگریستن. (ترجمان علامۀ جرجانی). برگشته نگریستن. (منتهی الارب). بگوشۀ چشم نگریستن. (غیاث اللغات). پروای کسی کردن: سلطان را التفات نظری افتاد نوشتکین را دید دست بشمشیر یازیده... (ترجمه تاریخ یمینی).
گر التفات خداوندیش بیاراید
نگار خانه چینی و نقش ارژنگی است.
سعدی (گلستان).
ز قدر و دولت سلطان نگشت چیزی کم
ز التفات بمهمانسرای دهقانی.
سعدی.
کنون سر همه التفات ها آنست
که یکدوسال دهی رخصت صفاهانم.
صائب.
لغت نامه دهخدا

التفاف

التفاف
انبوهی، درهم پیچیدن در هم پیچیدن در هم شدن تو در تو شدن
التفاف
فرهنگ لغت هوشیار

التفاع

التفاع
چادرسرکردن، گیاهناکی زمین، دگرگون شدن رنگ، درپیچیدن
التفاع
فرهنگ لغت هوشیار

التفاتی

التفاتی
مهر آمیز پسدیدی داده لطف شده فرستاده: التفاتی سر کار رسید
التفاتی
فرهنگ لغت هوشیار