یا الغاز، نام کوهی بزرگ در جنوب ولایت قسطمونی (ترکیه) است. دامنه های آن از شمال تا قسطمونی و از جنوب تا طوسیه امتداد یافته است. این کوه از یکطرف قسطمونی تا طرف دیگر آن امتداد می یابد. در جنوب و شمال آن رودهایی بسیار جاری است و بیشتر آنها به ’قزل ایرماق’ متصل میشوند. جنگلهای فراوانی نیز دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
یا الغاز، نام کوهی بزرگ در جنوب ولایت قسطمونی (ترکیه) است. دامنه های آن از شمال تا قسطمونی و از جنوب تا طوسیه امتداد یافته است. این کوه از یکطرف قسطمونی تا طرف دیگر آن امتداد می یابد. در جنوب و شمال آن رودهایی بسیار جاری است و بیشتر آنها به ’قزل ایرماق’ متصل میشوند. جنگلهای فراوانی نیز دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
دهی است از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند که در 30 هزارگزی شمال خاوری بیرجند واقع است. دامنه و معتدل است و سکنۀ آن 342 تن شیعۀ فارسی زبانند، آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات، و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. مزرعۀ فیض آباد، خوش آبی و کلاتۀ حسین گرگ جزء همین ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند که در 30 هزارگزی شمال خاوری بیرجند واقع است. دامنه و معتدل است و سکنۀ آن 342 تن شیعۀ فارسی زبانند، آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات، و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. مزرعۀ فیض آباد، خوش آبی و کلاتۀ حسین گرگ جزء همین ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
چسبانیدن. (منتهی الارب). بستن و استوار کردن چیزی و چسبانیدن آن. (از اقرب الموارد) ، جستن و طلب کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، لازم گردانیدن راه را به کسی. (منتهی الارب) (آنندراج). واداشتن کسی به رفتن راهی. (از اقرب الموارد) ، چشانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). یقال: ماالسمته، یعنی او را نچشانیدم. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
چسبانیدن. (منتهی الارب). بستن و استوار کردن چیزی و چسبانیدن آن. (از اقرب الموارد) ، جستن و طلب کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، لازم گردانیدن راه را به کسی. (منتهی الارب) (آنندراج). واداشتن کسی به رفتن راهی. (از اقرب الموارد) ، چشانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). یقال: ماالسمته، یعنی او را نچشانیدم. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
نام یکی از دهستانهای چهارگانه بخش باجگیران شهرستان قوچان. این ده از 22 ده بزرگ و کوچک تشکیل شده است و 8777 تن جمعیت دارد. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود مرکز دهستان اوغاز بخش باجگیران شهرستان قوچان دارای 798 تن سکنه. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود
نام یکی از دهستانهای چهارگانه بخش باجگیران شهرستان قوچان. این ده از 22 ده بزرگ و کوچک تشکیل شده است و 8777 تن جمعیت دارد. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود مرکز دهستان اوغاز بخش باجگیران شهرستان قوچان دارای 798 تن سکنه. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود
ابن الغز، مردی که نام او سعد یا عروه یا حارث بوده است. در مثل گویند: انکح من ابن الغز، و این مرد در داشتن مال فراوان و بزرگی نره ضرب المثل است. (از مجمع الامثال میدانی ذیل ’انکح’ و ’اجمل’) (از ناظم الاطباء) ، تختۀ اول. (شرفنامۀ منیری) (مؤید الفضلاء) (فرهنگ شعوری). مراد لوحۀ اول درس است. الف بی تی، کنایه از لوح و قلم و کرسی. (هفت قلزم) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج)
ابن الغز، مردی که نام او سعد یا عروه یا حارث بوده است. در مثل گویند: انکح من ابن الغز، و این مرد در داشتن مال فراوان و بزرگی نره ضرب المثل است. (از مجمع الامثال میدانی ذیل ’انکح’ و ’اجمل’) (از ناظم الاطباء) ، تختۀ اول. (شرفنامۀ منیری) (مؤید الفضلاء) (فرهنگ شعوری). مراد لوحۀ اول درس است. الف بی تی، کنایه از لوح و قلم و کرسی. (هفت قلزم) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج)