بزرگ. مقابل کوچک. (هفت قلزم) (شرفنامۀ منیری) (برهان قاطع). کلان و بزرگ، و این لفظ ترکی است. (غیاث اللغات) : پس ایاز مهرافزا برجهید پیش تخت آن الغ سلطان دوید. مولوی. مؤمن و ترسا، جهود و گبر و مغ جمله را رو سوی آن سلطان الغ. مولوی. شد محمد الب الغ خوارزمشاه در قتال سبزوار بی پناه. مولوی.
بزرگ. مقابل کوچک. (هفت قلزم) (شرفنامۀ منیری) (برهان قاطع). کلان و بزرگ، و این لفظ ترکی است. (غیاث اللغات) : پس ایاز مهرافزا برجهید پیش تخت آن الغ سلطان دوید. مولوی. مؤمن و ترسا، جهود و گبر و مغ جمله را رو سوی آن سلطان الغ. مولوی. شد محمد الب الغ خوارزمشاه در قتال سبزوار بی پناه. مولوی.
پیالۀ شراب از جنس شاخ گاو، کرگدن یا استخوان فیل، برای مثال با چنگ سغدیانه و با بالغ و کتاب / آمد به خان چاکر خود خواجه با صواب (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۲)
پیالۀ شراب از جنس شاخ گاو، کرگدن یا استخوان فیل، برای مِثال با چنگ سغدیانه و با بالغ و کتاب / آمد به خان چاکر خود خواجه با صواب (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۲)
ششمین از امرای الوس جغتای در ماوراءالنهر. وی به سال 659 هجری قمری / 1261 میلادی بحکومت رسید. (از طبقات سلاطین اسلام ص 215). در تاریخ گزیده چ لندن ص 577 بصورت الغورخان بن بایدوبن جغتای خان آمده و در حبیب السیر (چ خیام ج 3 ص 63) ’الغوخان’ ضبط شده است. رجوع به اولوس جغتای و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 63 و 71 و 81 و 82 و 87 و تاریخ غازانی ص 112 و 123 و تاریخ مغول ص 280 شود
ششمین از امرای الوس جغتای در ماوراءالنهر. وی به سال 659 هجری قمری / 1261 میلادی بحکومت رسید. (از طبقات سلاطین اسلام ص 215). در تاریخ گزیده چ لندن ص 577 بصورت الغورخان بن بایدوبن جغتای خان آمده و در حبیب السیر (چ خیام ج 3 ص 63) ’الغوخان’ ضبط شده است. رجوع به اولوس جغتای و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 63 و 71 و 81 و 82 و 87 و تاریخ غازانی ص 112 و 123 و تاریخ مغول ص 280 شود
ابن الغز، مردی که نام او سعد یا عروه یا حارث بوده است. در مثل گویند: انکح من ابن الغز، و این مرد در داشتن مال فراوان و بزرگی نره ضرب المثل است. (از مجمع الامثال میدانی ذیل ’انکح’ و ’اجمل’) (از ناظم الاطباء) ، تختۀ اول. (شرفنامۀ منیری) (مؤید الفضلاء) (فرهنگ شعوری). مراد لوحۀ اول درس است. الف بی تی، کنایه از لوح و قلم و کرسی. (هفت قلزم) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج)
ابن الغز، مردی که نام او سعد یا عروه یا حارث بوده است. در مثل گویند: انکح من ابن الغز، و این مرد در داشتن مال فراوان و بزرگی نره ضرب المثل است. (از مجمع الامثال میدانی ذیل ’انکح’ و ’اجمل’) (از ناظم الاطباء) ، تختۀ اول. (شرفنامۀ منیری) (مؤید الفضلاء) (فرهنگ شعوری). مراد لوحۀ اول درس است. الف بی تی، کنایه از لوح و قلم و کرسی. (هفت قلزم) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج)