- العوبه
- بازیچه، زن بازیگر، بازی
معنی العوبه - جستجوی لغت در جدول جو
- العوبه
- بازی، بازیچه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
توبه کردن، عزم بر ترک کاری کردن
شاد ابزار: چون سازها آوازها
کار شگفت، کار عجیب
نشان
دروغ دروغگفت ژاژه دروغ سخن دروغ سخن بی پایه، جمع اکاذیب
لوله ماسوره انبوب لوله
دام شکار
پرشیر، شاخ ترد ستاک، نکو اندام سپید و نرم
دروغ، سخن دروغ و بی اساس
ملعون، رانده و دور شده از نیکی و رحمت، لعن و نفرین شده
انبوب ها، فاصلۀ میان دو بند یا گره نی، جمع واژۀ انبوب
مونث مرعوب جمع مرعوبات
ملعونه در فارسی مونث ملعونه گجسته زن مونث ملعون: (و دایه ملعونه بفرمود تا اسب را بیاوردند ) (سمک عیار 42: 1)، جمع ملعونات
چیزی یا کسی که با توانایی ها و ویزگی هایش مردم را به تعجب اندازد، شخص عجیب، شگفت آور
جمع جواب پاسخها جوابها، جمع جواب، پاسخ ها
عذاب، هرچیز که بر انسان سخت آید و او را از مقصود خود بازدارد
زفتی (بخل دست خشکی
پیک، فرستادن، پیام
مسکه خرما سرشیر وخرما
شگفتا، ای عجب
بازی کردن، واداشتن به بازی یا اسباب بازی آوردن برای دختر
جمع لوا، پر رچم ها نشان ها جمع لوا درفشها بندها
وسیلۀ بازی، بازیچه، پیراهن بی آستین که کودکان هنگام بازی کردن می پوشند
لواء ها، پرچم ها، جمع واژۀ لواء
جواب ها، مقابل سؤال ها، پاسخ ها، چیزهایی که در مقابل خطاب، دعا، اعتراض، آزمون، معادله های ریاضی یا نامه گفتها و نوشته می شود، کنایه از جبران ها، جمع واژۀ جواب
نوعی سالاد که از سیب زمینی، خیارشور، تخم مرغ آب پز، گوشت مرغ یا کالباس، نخودفرنگی، روغن زیتون، سس مایونز و آب لیمو تهیه می شود
مونث لاعب بازیگر مونث جمع لواعب
بازیچه
سستی، گولی بی خردی