- الذام
- بر آغالاندن برانگیختن
معنی الذام - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دست بریدن
لبریزشدن لب پر شدن
فرود آمدن، بالندگی فرود آمدن فرو آمدن
جستن به جست و جو برآمدن، چشانیدن، آموزاندن
واداشت بایاندن نا گزیراندن فراچوانش گردن گیر کردن وا داشتن وادار کردن بعهده کسی قرار دادن، لازم کردن واجب کردن، اثبات، جمع الزامات
فربهیدن گوشت نو آوردن، گوشت خوراندن، دانه کردن
پارسی تازی شده لگام نهادن
در دل افکندن، اندر دل افکندن، وحی
در دل افکندن، تلقین کردن، اندیشه ای که به صورت ناگهانی در ذهن بیاید، القای امری از جانب خداوند در دل انسان
مرتکب گناهان کوچک شدن، فرود آمدن امر به کسی، نزدیک شدن کودک به سن بلوغ، در علوم ادبی معنی یا مضمونی را از شعر کسی گرفتن و با عبارت دیگر بیان کردن
لازم گردانیدن، واجب کردن، واجب ساختن کاری بر کسی، برعهده قرار دادن، لازم گردانیدن بر خود یا بر دیگری، اجبار، ملازم شدن، همراه شدن
Inspiration, Premonition
вдохновение , предчувствие
Inspiration, Vorahnung
натхнення , передчуття
inspiracja, przeczucie
灵感 , 预感
inspiração, pressentimento
ispirazione, presentimento
inspiración, presentimiento
inspiration, prémonition
inspiratie, voorgevoel
แรงบันดาลใจ , ลางสังหรณ์
inspirasi, firasat
اختيارٌ , قبولٌ
प्रेरणा , पूर्वाभास
הַשְׁרָאָה , תַחֲזוּת
インスピレーション , 予感
영감 , 예감