گیاه نخستین رویانیدن زمین. یا چریدن ستور گیاه زمین را. (منتهی الارب) (آنندراج) : الحاس ارض، یعنی رویانیدن آن نخستین گیاه را، و گفته اند: چریدن ستور گیاه آن را، عبارت ’اساس’ اینست: الحست الارض، انبتت ماتلحسه الدواب. (اقرب الموارد).
گیاه نخستین رویانیدن زمین. یا چریدن ستور گیاه زمین را. (منتهی الارب) (آنندراج) : الحاس ارض، یعنی رویانیدن آن نخستین گیاه را، و گفته اند: چریدن ستور گیاه آن را، عبارت ’اساس’ اینست: الحست الارض، انبتت ماتلحسه الدواب. (اقرب الموارد).
حال، حالا، اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، نون، فی الحال، حالیا، همینک، ایدون، بالفعل، فعلاً، الآن، ایمه، عجالتاً، ایدر، اینک، کنون، همیدون، حالا
حال، حالا، اَکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، نون، فِی الحال، حالیا، هَمینَک، ایدون، بِالفِعل، فِعلاً، اَلآن، اِیمِه، عِجالَتاً، ایدَر، اینَک، کُنون، هَمیدون، حالا
پوشیدن ستور. (تاج المصادر). پلاس بر پشت ستور افکندن. حلس پوشانیدن ستور را، احلال از احرام، بیرون آمدن از احرام. مقابل احرام (در حج ّ). (زوزنی) (منتهی الارب) ، حلال گردانیدن. (منتهی الارب). حلال کردن. (زوزنی) (تاج المصادر) ، واجب کردن، احلال شاه، بسیارشیر شدن گوسپند از خوردن گیاه بهاری بعد از آنکه شیرش کم یا خشک شده باشد. (منتهی الارب). شیر در پستان آمدن بی زه. (تاج المصادر) ، در ماههای حلال درآمدن. (منتهی الارب). از ماههای حرام بیرون آمدن. (زوزنی) ، در حل ّ درآمدن که بیرون حرم باشد، از عهد و میثاق خویش بیرون آمدن. (منتهی الارب). از میثاق و عهد بیرون آمدن. (تاج المصادر) ، احلال بنفس، سزاوار عقوبت شدن. (منتهی الارب). مستوجب عقوبت شدن. (زوزنی) ، از حرام بیرون آمدن. (صدرالافاضل خوارزمی در شرح مقامات حریری)
پوشیدن ستور. (تاج المصادر). پلاس بر پشت ستور افکندن. حِلس پوشانیدن ستور را، احلال از احرام، بیرون آمدن از احرام. مقابل احرام (در حج ّ). (زوزنی) (منتهی الارب) ، حلال گردانیدن. (منتهی الارب). حلال کردن. (زوزنی) (تاج المصادر) ، واجب کردن، احلال شاه، بسیارشیر شدن گوسپند از خوردن گیاه بهاری بعد از آنکه شیرش کم یا خشک شده باشد. (منتهی الارب). شیر در پستان آمدن بی زه. (تاج المصادر) ، در ماههای حلال درآمدن. (منتهی الارب). از ماههای حرام بیرون آمدن. (زوزنی) ، در حِل ّ درآمدن که بیرون حَرَم باشد، از عهد و میثاق خویش بیرون آمدن. (منتهی الارب). از میثاق و عهد بیرون آمدن. (تاج المصادر) ، احلال ِ بنفس، سزاوار عقوبت شدن. (منتهی الارب). مستوجب عقوبت شدن. (زوزنی) ، از حرام بیرون آمدن. (صدرالافاضل خوارزمی در شرح مقامات حریری)
یا الساس، تلفظ عربی آن، یاآلزاس. ایالتی است در شرق فرانسه در مرز آلمان مقابل رود خانه رن و مرکز آن استراسبورگ است. رجوع به الاعلام المنجد و ضمیمۀ معجم البلدان و لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 ص 242 و فرهنگ ناظم الاطباء. شود، سخن کسی رسانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). رسانیدن نامه یا سخنی را بکسی. (از اقرب الموارد). ابلاغ کردن کلامی را، نامه رسانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به معنی قبلی شود
یا الساس، تلفظ عربی آن، یاآلزاس. ایالتی است در شرق فرانسه در مرز آلمان مقابل رود خانه رن و مرکز آن استراسبورگ است. رجوع به الاعلام المنجد و ضمیمۀ معجم البلدان و لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 ص 242 و فرهنگ ناظم الاطباء. شود، سخن کسی رسانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). رسانیدن نامه یا سخنی را بکسی. (از اقرب الموارد). ابلاغ کردن کلامی را، نامه رسانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به معنی قبلی شود