جدول جو
جدول جو

معنی الحاق

الحاق((اِ))
در پیوستن، رسیدن به کسی یا چیزی، به هم پیوند دادن، پیوستگی، اتصال
تصویری از الحاق
تصویر الحاق
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با الحاق

الحاق

الحاق
رسیدن و پیوستن به کسی، به هم رسانیدن و پیوند دادن، پیوستگی
الحاق
فرهنگ فارسی عمید

الحاق

الحاق
دررسیدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (آنندراج) (ترجمان علامه تهذیب عادل). رسیدن. (منتهی الارب). پیوستن به آخر چیزی. (از آنندراج). ادراک. لَحق. لَحاق. (از اقرب الموارد). رسیدگی و وصول. رسیدن به کسی یا به چیزی. پیوستگی و اتصال. چسبیدگی و التصاق و منضم شدن. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا

الحاق

الحاق
جَمعِ واژۀ لَحَق. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به لَحَق شود
لغت نامه دهخدا