جدول جو
جدول جو

معنی الحائی - جستجوی لغت در جدول جو

الحائی(اَ)
دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز، که در 39 هزارگزی شمال باختری اهواز، کنار راه شوسۀ اهواز به اندیمشک در ساحل رود کرخه قرار دارد. دشت و گرمسیر است و سکنۀ آن 350 تن شیعه هستند که به عربی و فارسی سخن میگویند. آب آن ازرود خانه کرخه تأمین میشود و محصول آن غلات، و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی قالیچه و جاجیم بافی است. راه شوسه دارد. ساکنان آن از طایفۀ الحائی و چادرنشین اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از الحاصل
تصویر الحاصل
کلمه ای که در اختصار کلام گفته یا نوشته می شود مانند بالجمله، القصه، باری و خلاصه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الماسی
تصویر الماسی
شبیه الماس، تراشیده شده مانند الماس
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
منسوب به ارحاء قریه ای قرب واسط و بدان منسوبست ابوالسعادات علی بن ابی الکرم بن علی الارحائی الضریر. وی صحیح بخاری را در بغداد از ابی الوقت عبدالاوّل سماع و روایت کرد و در سلخ جمادی الاّخرۀ سال 609هجری قمری درگذشت. و سماع او صحیح است. (معجم البلدان ذیل ارحاء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
منسوب به الحاق. غیراصلی. غیراصیل. مقابل اصلی: بیت الحاقی
لغت نامه دهخدا
(اِ)
منسوب به القاء.
- الکتریسیتۀ القائی. رجوع به الکتریسیته شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
آن جماعت مؤنث که. (ترجمان علامۀ تهذیب عادل). جمع واژۀ الّتی. آن زنان که. در اقرب الموارد بصورت ’اللاءی’ ضبط شده است. رجوع به همین کتاب ذیل ’لتی’ و نیز مادۀ اللاّتی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از الحاصل
تصویر الحاصل
خلاصه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امرائی
تصویر امرائی
منسوب به امرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعطائی
تصویر اعطائی
منسوب به اعطا آنچه که بخشیده باشند: اعطائی اعلی حضرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الداری
تصویر الداری
بویه فروش، کشتیبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الزامی
تصویر الزامی
واجب و لازم
فرهنگ لغت هوشیار
پیوسته بر افزوده ایوجیک منسوب به الحاق یا شعر (عبارت) الحاقی. شعری (عبارتی) که بعدها دیگران بمنظومه (یا نوشته منثور) شاعری (یا نویسنده ای) افزایند
فرهنگ لغت هوشیار
کاربستی پساختیک منسوب به اجرا آنچه در اجرا میاید آنچه به اجرا پیوستگی دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احصائی
تصویر احصائی
شمردنی منسوب به احصاء، قابل شمارش شمردنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الزامی
تصویر الزامی
اجباری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الحاصل
تصویر الحاصل
((اَ ص ِ))
باری، خلاصه، القصه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الزامی
تصویر الزامی
Binding, Compulsory, Mandatory, Obligatory
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از الزامی
تصویر الزامی
contraignant, obligatoire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از الزامی
تصویر الزامی
bindend, verplicht
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از الزامی
تصویر الزامی
구속력 있는 , 의무적인 , 의무의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از الزامی
تصویر الزامی
拘束力のある , 義務的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از الزامی
تصویر الزامی
מחייב , חובה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از الزامی
تصویر الزامی
बाध्यकारी , अनिवार्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از الزامی
تصویر الزامی
mengikat, wajib
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از الزامی
تصویر الزامی
ผูกมัด , จำเป็น , บังคับ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از الزامی
تصویر الزامی
обязательный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از الزامی
تصویر الزامی
bindend, obligatorisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از الزامی
تصویر الزامی
vinculante, obligatorio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از الزامی
تصویر الزامی
vincolante, obbligatorio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از الزامی
تصویر الزامی
vinculativo, obrigatório
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از الزامی
تصویر الزامی
约束的 , 强制的 , 强制性的 , 必须的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از الزامی
تصویر الزامی
wiążący, obowiązkowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از الزامی
تصویر الزامی
обов'язковий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از الزامی
تصویر الزامی
bağlayıcı, zorunlu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی