جدول جو
جدول جو

معنی الاقی - جستجوی لغت در جدول جو

الاقی(اَ)
جمع واژۀ القیّه. رجوع به القیه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اقاقی
تصویر اقاقی
(دخترانه)
اقاقیا، درختی زینتی که گلهای سفید خوشه ای ومعطر دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ملاقی
تصویر ملاقی
دیدار کننده، روبارو شونده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلاقی
تصویر تلاقی
به هم رسیدن، رسیدن دو شخص یا دو چیز به هم، یکدیگر را دیدن، دیدار کردن با هم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخلاقی
تصویر اخلاقی
خویی رفتاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اساقی
تصویر اساقی
سبو یا مشکی که در آن آب نگه دارند، خیکها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلاقی
تصویر چلاقی
شکسته یا بریده بودن دست یاپای
فرهنگ لغت هوشیار
درختی از دسته شبدرها از تیره پروانه واران که اصلش از آمریکای شمالی است. این درخت بارتفاع 25 متر هم ممکن است برسد. گلهایش خوشه یی سفید یا صورتی و خوشبوست، عصاره درخت کرت، درختی از دسته گل ابریشمها جزو تیره پروانه واران که در حدود 300 گونه از آن در نواحی مختلف دیده شده. بعضی از گونه های آن بصورت درختچه است و خار دارد چوب آن نسبته سخت و محکم است اقاقیا عقاقیا اقاسیا
فرهنگ لغت هوشیار
پیوسته بر افزوده ایوجیک منسوب به الحاق یا شعر (عبارت) الحاقی. شعری (عبارتی) که بعدها دیگران بمنظومه (یا نوشته منثور) شاعری (یا نویسنده ای) افزایند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایاقی
تصویر ایاقی
آبدار شرابدار، آشپز، سفره چی، خدمتکار
فرهنگ لغت هوشیار
همدیداری همرسی همرسش، دیدار کردن فراهم رسیدن بهم رسیدن هم را دیدن، دیدار. یا یوم تلاقی (یوم التلاقی)، روز قیامت. با هم ملاقات کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلاقی
تصویر سلاقی
سگ تازی
فرهنگ لغت هوشیار
به چالاکی تند و زود به سرعت چارپاری: شلاقی خود را بر قفا رسانید، شلاق خورده تازیانه خورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملاقی
تصویر ملاقی
همپرساک دیدار کننده روبرو شونده دیدارکننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملاقی
تصویر ملاقی
((مُ))
دیدار کننده، روبرو شونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شلاقی
تصویر شلاقی
به سرعت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلاقی
تصویر تلاقی
((تَ))
دیدار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اطلاقی
تصویر اطلاقی
کسی که از لشکریان نیست، آزاد از سپاهی گری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایاقی
تصویر ایاقی
آبدار، شرابدار، آشپز، سفره چی، خدمتکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخلاقی
تصویر اخلاقی
Ethical, Moral
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اخلاقی
تصویر اخلاقی
éthique, moral
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اخلاقی
تصویر اخلاقی
אֶתִּיקִי , מוסרי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اخلاقی
تصویر اخلاقی
नैतिक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اخلاقی
تصویر اخلاقی
etis, moral
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اخلاقی
تصویر اخلاقی
จริยธรรม , ศีลธรรม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اخلاقی
تصویر اخلاقی
ethisch, moreel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اخلاقی
تصویر اخلاقی
ético, moral
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اخلاقی
تصویر اخلاقی
ético, moral
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اخلاقی
تصویر اخلاقی
etico, morale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اخلاقی
تصویر اخلاقی
伦理的 , 道德的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اخلاقی
تصویر اخلاقی
etyczny, moralny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اخلاقی
تصویر اخلاقی
етичний , моральний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اخلاقی
تصویر اخلاقی
ethisch, moralisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اخلاقی
تصویر اخلاقی
этический , моральный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اخلاقی
تصویر اخلاقی
倫理的な , 道徳的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی