آلاله شقایق، گیاهی شبیه خشخاش با برگ های بریده و گل های سرخ که در انتهای گلبرگ های آن لکۀ سیاهی وجود دارد، لالۀ نعمانی، آلاله، آذریون، شقایق النّعمان، آذرگون، لاله، شقایق نعمان، لالۀ حمرا، لالۀ سرخ تیره ای از گیاهان دو لپه ای جداگلبرگ
آلاله شَقایِق، گیاهی شبیه خشخاش با برگ های بریده و گل های سرخ که در انتهای گلبرگ های آن لکۀ سیاهی وجود دارد، لالِۀ نُعمانی، آلالِه، آذَرْیون، شَقایِقُ النُّعمان، آذَرگون، لالِه، شَقایِقِ نُعمان، لالِۀ حَمرا، لالِۀ سُرخ تیره ای از گیاهان دو لپه ای جداگلبرگ
موضعی است و صریم بن معشربن ذهل بن تیم بدانجا درگذشت. رجوع به معجم البلدان ذیل الالاهه شود، جوشانیدن فله را. (منتهی الارب) ، شیر نخستین دادن مادر بچه را، فله توشه دادن کسی را، بچه را نزد سرپستان بستن تا شیر نخستین خورد، بسیار فله شدن قوم. (منتهی الارب). خداوند فلۀ بسیار گشتن. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی)
موضعی است و صریم بن معشربن ذهل بن تیم بدانجا درگذشت. رجوع به معجم البلدان ذیل الالاهه شود، جوشانیدن فله را. (منتهی الارب) ، شیر نخستین دادن مادر بچه را، فله توشه دادن کسی را، بچه را نزد سرپستان بستن تا شیر نخستین خورد، بسیار فله شدن قوم. (منتهی الارب). خداوند فلۀ بسیار گشتن. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی)
شهر باستانی یونانی (فوسید) در کنار نهر سفیز. در این شهر بنای معبد اسقلبیوس و معبد می نرو کارنیا است. این شهر در کنار دو معبر کالیدروم واقع است و بعنوان کلید یونان مراقبت میشود. الاته غالباً در محاصره بوده است. در 480 قبل از میلاد خشایارشا آن را بتصرف درآورد و فیلیپ مقدونی در 330 قبل از میلاد پس از فتح کرونه آن را تصرف کرد. اعقاب اسکندر بر سر آن شهر بکشمکش برخاستند و غالباً فرمانروای آن تغییر میکرده است. رومیهابخاطر پاداش مقاومت اهالی که در محاصرۀ تاکسیلا از خود بروز دادند به این شهر استقلال دادند. (از قاموس الاعلام) (از لاروس بزرگ)
شهر باستانی یونانی (فوسید) در کنار نهر سفیز. در این شهر بنای معبد اسقلبیوس و معبد می نرو کارنیا است. این شهر در کنار دو معبر کالیدروم واقع است و بعنوان کلید یونان مراقبت میشود. الاته غالباً در محاصره بوده است. در 480 قبل از میلاد خشایارشا آن را بتصرف درآورد و فیلیپ مقدونی در 330 قبل از میلاد پس از فتح کرونه آن را تصرف کرد. اعقاب اسکندر بر سر آن شهر بکشمکش برخاستند و غالباً فرمانروای آن تغییر میکرده است. رومیهابخاطر پاداش مقاومت اهالی که در محاصرۀ تاکسیلا از خود بروز دادند به این شهر استقلال دادند. (از قاموس الاعلام) (از لاروس بزرگ)
مؤلف دزی آرد: ترکی است بمعنی رنگارنگ. پارچۀ ابریشمی مخطط. در کتاب فرهنگ فرانسه - عربی تألیف الیوس بکتور چ 2 پاریس بسال 1864 XII 308 آمده: پارچه های ابریشمی و پنبه ای دو نوعند یکی را الاجا شامی و دیگری را الاجا هندی نامند. (دزی). و رجوع به الاچه شود
مؤلف دزی آرد: ترکی است بمعنی رنگارنگ. پارچۀ ابریشمی مخطط. در کتاب فرهنگ فرانسه - عربی تألیف الیوس بکتور چ 2 پاریس بسال 1864 XII 308 آمده: پارچه های ابریشمی و پنبه ای دو نوعند یکی را الاجا شامی و دیگری را الاجا هندی نامند. (دزی). و رجوع به الاچه شود
از ’ل وص’، گردانیدن چیزی را بر آنچه میخواست. (منتهی الارب). از ’ل ی ص’. (تاج المصادر بیهقی) از ’ل ی ص’، خمانیدن چیزی را یا جنبانیدن چیزی را جهت برکندن.
از ’ل وص’، گردانیدن چیزی را بر آنچه میخواست. (منتهی الارب). از ’ل ی ص’. (تاج المصادر بیهقی) از ’ل ی ص’، خمانیدن چیزی را یا جنبانیدن چیزی را جهت برکندن.
نو زاییدن آهو و جز آن، یقال: اعاذت و اعوذت. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). نو زاییدن. (آنندراج). اعاذه و اعواذ ناقه و هر ماده ای، زادن آن و در پناه گرفتن بچه، آن بچه را تا هفت یا ده یا پانزده روز و آن ناقه یا حیوان را عائذ و معیذ و معوذخوانند و پس از سپری شدن مدت در پناه گرفتن بچه را مطفل نامند. اعاذۀ آهو، نو زاییدن آن. (از متن اللغه).
نو زاییدن آهو و جز آن، یقال: اعاذت و اعوذت. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). نو زاییدن. (آنندراج). اعاذه و اعواذ ناقه و هر ماده ای، زادن آن و در پناه گرفتن بچه، آن بچه را تا هفت یا ده یا پانزده روز و آن ناقه یا حیوان را عائذ و معیذ و معوذخوانند و پس از سپری شدن مدت در پناه گرفتن بچه را مُطفِل نامند. اعاذۀ آهو، نو زاییدن آن. (از متن اللغه).