- اقود
- خوار، رام، شتردراز گردن، اسپ دراز گردن، زفت (بخیل)، دراز کوه
معنی اقود - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرخم، خم زفت اندوده، خار باله از آبزیان
خم بزرگ
آموزش پژوهش دفترکار
بهتر، نیکوتر، بهترین
آهسته کار پوشیده کار
سیاه، بزرگتر قوم، ماهی سیاه، بزرگ، ضد ابیض زشت تر
خفتن، خوابیدن
سودمندتر، بازگردنده تر
تواناتر و قویتر
راست تر استوارتر راست تر
آگاه تر
آغوز گردو
خالی شدن سرای، بپایان رسیدن قوت سپری شدن زاد، بی نیاز شدن غنی گردیدن، تهی دست شدن نیازمند گردیدن (ازاضداد)، بافتن ریسمانی که تارهای آن در باریکی و کلفتی مختلف باشد، یکی از عیوب قافیه است و آناختلاف حرکت حذو و توجیه است. نخستین مانند: هر وزیر و شاعر و مفتی که اوطوسی بود چون نظام الملک و غزالی و فردوسی بود. که فردوسی را با طوسی قافیه آورده. دوم مانند: (بفرق چمن ابر گسترد پر بفرش زمرد فروریخت در)
ستبر گردن، فربه دست، فربه پای
کینه ور
حقدها، کینه ها، جمع واژۀ حقد
اسدها، شیرها، جمع واژۀ اسد
قوی تر، تواناتر، نیرومندتر، محکم تر
نیکوتر، خوب تر، بخشنده تر، جوانمردتر
خوابیدن، خفتن، جمع راقد، خفتگان، خوابیدگان
آنچه با آن ستور را دنبال خود بکشند، افسار، مهار، لگام
سیاه، رنگی مانند رنگ زغال، هر چیزی که به رنگ زغال باشد، آنکه پوست بدنش سیاه باشد، حبشی، زنگی، تیره
نقدها، پول و بهاها، جدا کردن پولهای خوب از بد، سره کردن ها، جمع واژۀ نقد
آتش گیره، هر چیزی که با آن آتش روشن کنند، پوک، مرخ، پرهازه، آفروزه، حطب، وقید، پده، آتش افروز، فروزینه، شیاع، پیفه، افروزه، آتش برگ، پد، هود
در علم عروض مختلف آوردن حرکات قوافی شعر مثل قافیۀ گل با گل، دور با دور، بخت با دخت و طوس با فردوس، که یکی از عیوب قافیه است مانند این بیت، برای مثال هر وزیر و مفتی و شاعر که او طوسی بود / چون نظام الملک و غزّالی و فردوسی بود نیازمند شدن، محتاج شدن، در جای خشک و خالی فرود آمدن، تمام شدن توشه، بی توشه شدن
جمع عقد، عهدها، پیمانها
گم شدن، گم کردن
ترکی ک ارده کبیده نوعی حلواست: پالوده برنگ اطلسی معروفست قاورد بقطنی و نمد موصوفست
افسار
جمع نقد
سوختنی سوختنی سوخت، فروزینه آتشگیر گیرانه آنچه بدان آتش افروزند از هیزم باریک وگیاه خشک فروزینه آتشگیر گیرانه. افروخته شدن (آتش)