جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با راقود

راقود

راقود
خم بزرگ یا درازتک، ج، رواقید، (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از منتخب اللغات) (کنز اللغات) (از المنجد)، معرب است، (از اقرب الموارد) (المعرب جوالیقی)، ظرف مستطیل یا درازتک که رسم بوده داخلش قیراندود باشد، ج، رواقید، (از متن اللغه)، خم قاراندودشکم، (از تاج العروس) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، خم بقیرکرده، (مهذب الاسماء)، خم به معنی عام، (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج)، نوعی از پیمانه، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، ماهی کوچک که در دریا باشد، (از تاج العروس) (از متن اللغه)، نوعی از ماهی کوچک، (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

راقول

راقول
دارکمند ریسمان ویژه ای است که با آن از درختان ستبر و بلند بالا روند
فرهنگ لغت هوشیار

راقول

راقول
رسن که به آن بر درخت خرما برآیند، (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از کنزاللغات) (منتهی الارب) (از المنجد) (از ناظم الاطباء)، رسن که بدان بر خرمابن شوند، (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

اقود

اقود
خوار، رام، شتردراز گردن، اسپ دراز گردن، زفت (بخیل)، دراز کوه
اقود
فرهنگ لغت هوشیار

راود

راود
زمین پشته پشته و پرآب و علف، زمین پست و بلند که گیاه بسیار در آن روییده باشد، سبزه زار، چراگاه
راود
فرهنگ فارسی عمید