جدول جو
جدول جو

معنی اقطاع - جستجوی لغت در جدول جو

اقطاع
سرزنش کردن
تصویری از اقطاع
تصویر اقطاع
فرهنگ لغت هوشیار
اقطاع
((اِ))
بخشیدن ملک یا قطعه زمینی از طرف سلطان به کسی که از درآمد آن زندگانی گذراند، سرزنش کردن
فرهنگ فارسی معین
اقطاع
بخشیدن ملک یا قطعۀ زمین از جانب سلطان یا خلیفه به کسی که از درآمد آن استفاده کند، ملک یا قطعه زمینی که از طرف پادشاه به کسی واگذار می شد، ملکی که عایدات آن برای هزینۀ قسمتی از سپاه اختصاص داده می شد، [عربی، جمع قطیع] قطیع
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
پیمانی نانپاره دار روستا خاوند
فرهنگ لغت هوشیار
феодальный
دیکشنری فارسی به روسی
إمبراطوريٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
সামন্ততান্ত্রিক
دیکشنری فارسی به بنگالی
جاگیردارانہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از انقطاع
تصویر انقطاع
گسست
فرهنگ واژه فارسی سره
جمع قوع، تلمبارها (انبارهای خشک کردن گندم و برنج و میوه ها)، جمع قاع، زمین های پست، دراز کوه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقناع
تصویر اقناع
خشنود کردن، راضی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقماع
تصویر اقماع
کوچک و سبک کردن کسی را، دفع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقلاع
تصویر اقلاع
باز ایستادن، دورشدن، بادبان گشادن باز ایستادن، دور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقطار
تصویر اقطار
اقلیم، کرانه، ناحیه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قطب، نشین ها (قطب را گویند و آن نقطه ای است از فلک) میخ ها (میخ قطب)، پیران دستگیر جمع قطب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقاطع
تصویر اقاطع
شاخه درخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتطاع
تصویر اقتطاع
جدا کردن، قطع کردن
فرهنگ لغت هوشیار