بخشیدن ملک یا قطعۀ زمین از جانب سلطان یا خلیفه به کسی که از درآمد آن استفاده کند، ملک یا قطعه زمینی که از طرف پادشاه به کسی واگذار می شد، ملکی که عایدات آن برای هزینۀ قسمتی از سپاه اختصاص داده می شد، [عربی، جمع قطیع] قطیع
بخشیدن مِلک یا قطعۀ زمین از جانب سلطان یا خلیفه به کسی که از درآمد آن استفاده کند، مِلک یا قطعه زمینی که از طرف پادشاه به کسی واگذار می شد، ملکی که عایدات آن برای هزینۀ قسمتی از سپاه اختصاص داده می شد، [عربی، جمعِ قطیع] قطیع
منسوب به اقطاع: چشمه ها و دیه ها که بعضی ملکی است و بعضی اقطاعی. (فارسنامۀ ابن بلخی). ناحیتی است در این مرغزار اقطاعی و ملکی. (فارسنامۀ ابن بلخی). رجوع به اقطاع شود
منسوب به اقطاع: چشمه ها و دیه ها که بعضی ملکی است و بعضی اقطاعی. (فارسنامۀ ابن بلخی). ناحیتی است در این مرغزار اقطاعی و ملکی. (فارسنامۀ ابن بلخی). رجوع به اقطاع شود
بخشی از سرزمین خراج که سپاهی آن را تقطیع میکند و محصول آن زمین برای وی قرار داده میشود که روزی خورد. (اقرب الموارد). ج، اقطاعات. (از اقرب الموارد) ، گزیدن مار و هلاک ساختن، بیمار گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
بخشی از سرزمین خراج که سپاهی آن را تقطیع میکند و محصول آن زمین برای وی قرار داده میشود که روزی خورد. (اقرب الموارد). ج، اقطاعات. (از اقرب الموارد) ، گزیدن مار و هلاک ساختن، بیمار گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)