- اقط
- ماست بندی درآمیختن کشک خوراندن ماست کشک: پینو (قرت ترکی) کشک پینو ماستینه
معنی اقط - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خمیده پشت: مرد
مرد دست بریده
آقطی، گیاهی خودرو، با برگ هایی شبیه برگ بادام و گل های ریز سفید و معطر که برای زینت در باغچه کاشته می شود و از چوب آن در ساختن اشیای زینتی استفاده می شود، آقطی صغیر، خمان صغیر، شون
((اَ))
فرهنگ فارسی معین
آقطی، گیاهی از تیره بداغ ها که به طور خودرو در نواحی شمال ایران می روید و گل های آن سفید و معطر و مغز ساقه اش نرم است و برای تهیه مقاطع گیاهی در آزمایشگاه ها به کار می رود، اقتی، بیلسان، بیلاسان، شبوقه، خمان کبیر، یاس کبود
سرنگون، واژگون
افتاده، فرود آمده، بی اصل، ناکس
خوشه چین، بنده آزاد شده
بنده آزاد، آزاد کرده
افتاده، فرودآمده، از بالا به پایین افتاده، فرومایه، ناکس، لئیم
زرد شدن گیاه پژمردن
پیمانی نانپاره دار روستا خاوند
پرگنه ها جامگی ها جمع اقطاع اقطاعه
نانپاره ده آنکه اقطاع بخشد
بخشیدن پاره ای از زمین خراج و ملک بکسی برای تاء مین معاش او
نانپاره دار جاگیر دار
نانپاره دادن زمین اعطای عین زمین بکسی
نانپاره دادن ساو (مالیات) زمین اعطای عواید مالیلتی یک قطعه زمین
سرزنش کردن
اقلیم، کرانه، ناحیه
جمع قطب، نشین ها (قطب را گویند و آن نقطه ای است از فلک) میخ ها (میخ قطب)، پیران دستگیر جمع قطب
قطرها، ضخامت ها، جانب ها، کرانه ها، اقلیم ها، ناحیه ها، جمع واژۀ قطر
جمع قطر، گوشه ها، اطراف، جمع قطر، قطره ها، چکه ها
جمع قطب
بخشیدن ملک یا قطعۀ زمین از جانب سلطان یا خلیفه به کسی که از درآمد آن استفاده کند، ملک یا قطعه زمینی که از طرف پادشاه به کسی واگذار می شد، ملکی که عایدات آن برای هزینۀ قسمتی از سپاه اختصاص داده می شد، [عربی، جمع قطیع] قطیع
قطب ها، دو طرف محور کرۀ زمین با مناطق اطراف آن ها، جمع واژۀ قطب
Feudal
феодальный
feudal
феодальний
feudalny