نعت تفضیلی از قضا. قاضی تر و اعلم باحکام قضاوت. - اقضی القضاه (اقضی القضات) ، قاضی تراز قاضیان، یعنی آن قاضی که در مرتبۀ قضا بالاتر ازقاضیان باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). این مقام مقامی پست تر از مقام قاضی القضاه بوده است. (تجارب السلف ص 329) : اقضی القضاه حجهالاسلام زین دین کاثار مجد او چو ابد باد مستدام. خاقانی. ای بسا کوردل که از تعلیم گشت اقضی القضاه هفت اقلیم. نظامی. و رجوع به قاضی القضاه در همین لغت نامه شود.
نعت تفضیلی از قضا. قاضی تر و اعلم باحکام قضاوت. - اقضی القضاه (اقضی القضات) ، قاضی تراز قاضیان، یعنی آن قاضی که در مرتبۀ قضا بالاتر ازقاضیان باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). این مقام مقامی پست تر از مقام قاضی القضاه بوده است. (تجارب السلف ص 329) : اقضی القضاه حجهالاسلام زین دین کاثار مجد او چو ابد باد مستدام. خاقانی. ای بسا کوردل که از تعلیم گشت اقضی القضاه هفت اقلیم. نظامی. و رجوع به قاضی القضاه در همین لغت نامه شود.
تأنیث ارضی، ارتمیز. نام ملکۀ هالیکارناس است که در حملۀ خشیارشا بیونان بر ضد یونانیان شرکت و در سالامین حرب کرد (480 قبل از میلاد) ، ارتمیز دوم، ملکۀ هالیکارناس در کاری. وی برای شوهر خود آرامگاه مزل را بنا کرد و آن یکی از عجایب سبعۀ عالم است. (353 قبل از میلاد). و نام مزله که در زبانهای اروپائی بمقابر عالیه اطلاق میگردد از اسم همین آرامگاه اتخاذ شده است. و رجوع به ارطامیس شود
تأنیث ارضی، ارتمیز. نام ملکۀ هالیکارناس است که در حملۀ خشیارشا بیونان بر ضد یونانیان شرکت و در سالامین حرب کرد (480 قبل از میلاد) ، ارتمیز دوم، ملکۀ هالیکارناس در کاری. وی برای شوهر خود آرامگاه مُزُل را بنا کرد و آن یکی از عجایب سبعۀ عالم است. (353 قبل از میلاد). و نام مُزُلِه که در زبانهای اروپائی بمقابر عالیه اطلاق میگردد از اسم همین آرامگاه اتخاذ شده است. و رجوع به ارطامیس شود
جمع واژۀ قباء. (منتهی الارب) (دهار) (ناظم الاطباء) : شد گونه گونه تاک رز چون پیش بند رنگ رز اکنونت باید خز و بز گرد آوری و اقبیه. منوچهری، پیروی کردن: وانگه که بعشق اقتدا کردیم در عالم عشق مقتدا گشتیم. عطار. هر کس سر فقر عرش سا کرد بر شاه محمد اقتدا کرد. واله (از آنندراج). جست قضا داوری از پی کار جهان عقل بدو اقتدا کرد که این کار اوست. سلمان ساوجی (از آنندراج). رجوع به اقتداء شود
جَمعِ واژۀ قباء. (منتهی الارب) (دهار) (ناظم الاطباء) : شد گونه گونه تاک رز چون پیش بند رنگ رز اکنونت باید خز و بز گرد آوری و اقبیه. منوچهری، پیروی کردن: وانگه که بعشق اقتدا کردیم در عالم عشق مقتدا گشتیم. عطار. هر کس سر فقر عرش سا کرد بر شاه محمد اقتدا کرد. واله (از آنندراج). جست قضا داوری از پی کار جهان عقل بدو اقتدا کرد که این کار اوست. سلمان ساوجی (از آنندراج). رجوع به اقتداء شود