جدول جو
جدول جو

معنی اقبیه

اقبیه(اَ یَ)
جمع واژۀ قباء. (منتهی الارب) (دهار) (ناظم الاطباء) :
شد گونه گونه تاک رز چون پیش بند رنگ رز
اکنونت باید خز و بز گرد آوری و اقبیه.
منوچهری، پیروی کردن:
وانگه که بعشق اقتدا کردیم
در عالم عشق مقتدا گشتیم.
عطار.
هر کس سر فقر عرش سا کرد
بر شاه محمد اقتدا کرد.
واله (از آنندراج).
جست قضا داوری از پی کار جهان
عقل بدو اقتدا کرد که این کار اوست.
سلمان ساوجی (از آنندراج).
رجوع به اقتداء شود
لغت نامه دهخدا