در علم عروض مختلف آوردن حرکات قوافی شعر مثل قافیۀ گل با گل، دور با دور، بخت با دخت و طوس با فردوس، که یکی از عیوب قافیه است مانند این بیت، برای مثال هر وزیر و مفتی و شاعر که او طوسی بود / چون نظام الملک و غزّالی و فردوسی بود نیازمند شدن، محتاج شدن، در جای خشک و خالی فرود آمدن، تمام شدن توشه، بی توشه شدن
در علم عروض مختلف آوردن حرکات قوافی شعر مثل قافیۀ گِل با گُل، دَور با دُور، بَخت با دُخت و طوس با فردوس، که یکی از عیوب قافیه است مانندِ این بیت، برای مِثال هر وزیر و مفتی و شاعر که او طوسی بُوَد / چون نظام الملک و غزّالی و فردوسی بُوَد نیازمند شدن، محتاج شدن، در جای خشک و خالی فرود آمدن، تمام شدن توشه، بی توشه شدن
جمع واژۀ قاصی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به قاصی شود، هنگام چکیدن رسیدن چیزی را، بر قطر چیزی افکندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، قطار کردن شتران و جز آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ قاصی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به قاصی شود، هنگام چکیدن رسیدن چیزی را، بر قطر چیزی افکندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، قطار کردن شتران و جز آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
ج قصب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بمعنی پشت ها و روده ها. رجوع به قصب شود، جمع واژۀ قطع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (دهار). رجوع به قطع شود
ج ِقُصب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بمعنی پشت ها و روده ها. رجوع به قصب شود، جَمعِ واژۀ قِطع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (دهار). رجوع به قطع شود
رمح اقصاد، نیزۀ شکسته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و این از باب ثوب اخلاق است. (از اقرب الموارد). اخفش گوید این یکی از مواردی است که مفرد در بنای جمع آمده است. (از منتهی الارب) (آنندراج)
رمح اقصاد، نیزۀ شکسته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و این از باب ثوب اخلاق است. (از اقرب الموارد). اخفش گوید این یکی از مواردی است که مفرد در بنای جمع آمده است. (از منتهی الارب) (آنندراج)
خالی شدن سرای، بپایان رسیدن قوت سپری شدن زاد، بی نیاز شدن غنی گردیدن، تهی دست شدن نیازمند گردیدن (ازاضداد)، بافتن ریسمانی که تارهای آن در باریکی و کلفتی مختلف باشد، یکی از عیوب قافیه است و آناختلاف حرکت حذو و توجیه است. نخستین مانند: هر وزیر و شاعر و مفتی که اوطوسی بود چون نظام الملک و غزالی و فردوسی بود. که فردوسی را با طوسی قافیه آورده. دوم مانند: (بفرق چمن ابر گسترد پر بفرش زمرد فروریخت در)
خالی شدن سرای، بپایان رسیدن قوت سپری شدن زاد، بی نیاز شدن غنی گردیدن، تهی دست شدن نیازمند گردیدن (ازاضداد)، بافتن ریسمانی که تارهای آن در باریکی و کلفتی مختلف باشد، یکی از عیوب قافیه است و آناختلاف حرکت حذو و توجیه است. نخستین مانند: هر وزیر و شاعر و مفتی که اوطوسی بود چون نظام الملک و غزالی و فردوسی بود. که فردوسی را با طوسی قافیه آورده. دوم مانند: (بفرق چمن ابر گسترد پر بفرش زمرد فروریخت در)
شمردن تعدید شماره کردن ضبط کردن حفظ آمار گرفتن سرشماری کردن توضیح اصل این کلمه در عربی از حصی است بمعنی سنگریزه زیرا که با سنگریزه میشمرده اند و بعد مصدر احصاء از حصی ساخته شده است
شمردن تعدید شماره کردن ضبط کردن حفظ آمار گرفتن سرشماری کردن توضیح اصل این کلمه در عربی از حصی است بمعنی سنگریزه زیرا که با سنگریزه میشمرده اند و بعد مصدر احصاء از حصی ساخته شده است