جدول جو
جدول جو

معنی اقدسی - جستجوی لغت در جدول جو

اقدسی
(اَ دَ)
از مشاهیر شعرای ایران و از مردم طوس است. گویند خودپسند و مردم گریز بود. مزاجش با هیچ کس سازگاری نداشت با بیکسی و تنهایی عمر خود را بسر آورد. از او است:
بپای ناقه خروشان دل شکستۀ کیست
که این صدا بصدای جرس نمی ماند.
(از قاموس الاعلام) ، موحد و یکتاپرست. (از انجمن آرای ناصری). ج، اقراریان. رجوع به اقراریان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قدسی
تصویر قدسی
(دخترانه)
مقدس، فرشته، بهشتی، روحانی، ملکوتی، قدس (عربی + ی (فارسی)، منسوب به قدس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اقدس
تصویر اقدس
(دخترانه)
پاک تر، مقدس تر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مقدسی
تصویر مقدسی
از مردم بیت المقدس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدسی
تصویر قدسی
بهشتی، پاک و مقدس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقدس
تصویر اقدس
مقدس تر، منزه تر، پاک تر، پاکیزه تر، عنوانی احترام آمیز برای بزرگان
فرهنگ فارسی عمید
(قُ)
میر قدسی، از شاعران و از مردم تفرش است. او راست:
از نگاه گرم من برخود به صد دل عاشق است
دیده در آئینۀ چشمم مگر رخسار خویش.
###
شوق نگذارد کزو یکبارگی دل برکنم
ورنه با این ناتوانی مردنم دشوار نیست.
###
زدن خنجر و مرهم طلبیدن ز رقیب
بر سر زخم دلم خنجردیگر زدن است
خون طلب کردن از آن شوخ ستمگر قدسی
آتش رشک به هنگامۀ محشر زدن است.
(تذکرۀ مجمعالخواص ص 100 و 101)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
فرشته، روحانی، صالح و نیکوکار.
- حدیث قدسی، حدیثی که خدا فرموده است بیرون از قرآن. برای تاریخچۀ حدیثهای قدسی و ادعیۀ سر رجوع به فهرست کتاب خانه دانشگاه ج 1 ص 130- 133 و الذریعه ج 1 ص 278 و کلمه حدیث در این لغتنامه شود.
- شاهد قدسی:
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
وی مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت.
حافظ.
- طایر قدسی. رجوع به طائر قدسی شود:
اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید
عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید.
حافظ.
- رطل قدسی، مانند رطل خلیلی و رطل نابلسی هشتصد درهم است. (معالم القربه فی احکام الحسبه ص 81)
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ)
یکی از شعرای فارسی گوی هندوستان است. پاره ای ازمنظومه ها و اشعار از وی یادگار مانده. از او است:
درآن گلشن شمار بید مجنون
ز تار زلف لیلی بود افزون.
(از قاموس الاعلام) ، قرارنامه، تمسک. (ناظم الاطباء) ، نوشته ای که کسی نویسد و بموجب آن چیزی را بر عهدۀ خود اثبات کند. رجوع به اقرار و ترکیبات آن شود
لغت نامه دهخدا
(اُ دُ)
آتنائیس. ملکۀ روم شرقی متولد به اثینه، زوجه تئودز دوم (در حدود 401- 460م.)
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ سی یَ)
دهی جزء بخش شمیران شهرستان تهران در شمال تهران از قراء خوش آب و هوای شمیران و محل اردوگاه تابستانی دانشکدۀ افسری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(مَ دِ / مُ قَدْ دَ)
محمد بن احمد بن ابی بکر البناء ملقب به شمس الدین و مکنی به ابوعبدالله (336- 375 یا 380 هجری قمری) جغرافیادان و سیاح معروف. در بیت المقدس متولد شد، به تجارت پرداخت وبه اکثر بلاد اسلام سفر کرد و کتاب معروف خود احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم را در جغرافیا تألیف نمود. و رجوع به اعلام زرکلی و ریحانهالادب ج 5 ص 372 و معجم المطبوعات ج 2 ص 1773 و بشاری ابوعبدالله المقدسی شود
ابوسلیمان محمد بن معشر البستی یکی از نویسندگان رسائل اخوان الصفا بوده است. و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 83 وتاریخ علوم عقلی تألیف دکترصفا ص 298 و اخوان الصفا شود
لغت نامه دهخدا
(مَ دِ سی ی / مُ قَدْ دَ سی ی)
منسوب به بیت المقدس. ج، مقادسه. (ناظم الاطباء). منسوب به بیت المقدس (ب تل م د / ب تل م ق د د) . (اقرب الموارد). منسوب است به بیت المقدس که از شهرهای مشهور است. (ازانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(مُ قَدْ دَ)
پاکی و پارسایی. (ناظم الاطباء). مقدس بودن. حالت و چگونگی مقدس. و رجوع به مقدس شود
لغت نامه دهخدا
(دِ سی ی)
رستم بن اسامه، مکنی به ابونعمان. وی از ابوالاحوص و علی بن مسهر و ابوبکر بن عباس و ابوخالد احمر و عمار بن سیف و عیسی بن یونس روایت کند. ابوحاتم از او حدیث شنیده و در مکه و قادسیه نوشته است. (الانساب سمعانی)
علی بن احمد قطان. از عبدالحمید بن صالح روایت کرده و جعفر بن محمد بن نصیر خلدی از او روایت کند. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اقدس
تصویر اقدس
پاکتر، مقدستر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدسی
تصویر قدسی
روحانی، فرشته، صالح و نیکوکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقدسی
تصویر مقدسی
منسوب به بیت المقدس از اهل بیت المقدس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قادسی
تصویر قادسی
منسوب به قادسیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقدس
تصویر اقدس
((اَ دَ))
پاکتر، مقدس تر
فرهنگ فارسی معین
آسمانی، روحانی، ملکوتی
فرهنگ واژه مترادف متضاد