جدول جو
جدول جو

معنی اقتیاف - جستجوی لغت در جدول جو

اقتیاف(اِ رِ)
پیروی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ناسزاگفتن. شتم کردن. (اقرب الموارد). فحش گفتن. (آنندراج) ، کشتی را بادبان کردن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
اقتیاف
دنبال کسی رفتن پی گیری
تصویری از اقتیاف
تصویر اقتیاف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اقتراف
تصویر اقتراف
کسب کردن، گردآوردن مال، گناه کردن، متهم شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقتطاف
تصویر اقتطاف
میوه چیدن، به دست آوردن، گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
(شِ کَ خوا /خا رَ / رِ)
تجوّف. (منتهی الارب). در میان چیزی شدن. (زوزنی) :اجتاف الثور الکناس. (منتهی الارب) ، اجحار قوم، با قحط شدن قوم و بقحط رسیدن. (منتهی الارب) ، بسوراخ (ددگان و خزندگان) درآوردن. جنبنده در سوراخ کردن: اجحر فلان الضّب، بسوراخ درآورد فلان سوسمار را و مضطرساخت تا اینکه بسوراخ درآمد. (منتهی الارب) ، کار بر کسی تنگ گرفتن. (تاج المصادر) (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
اندازه کردن چیزی بچیزی مانند وی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). برابری کردن با کسی در قیاس. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اِ رِ)
بینی بریدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دلیری نمودن. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). شجاعت کردن. (اقرب الموارد) ، دلیر کردن کسی را. (ناظم الاطباء) (آنندراج). دلیر گردانیدن کسی را. (منتهی الارب) ، پیش فرستادن. (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بسیار پیشی کردن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، سوگندخورانیدن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، سوگند خوردن. (اقرب الموارد) ، شروع کردن در ایجاد عقد و آغاز کردن در احداث آن. (از تعریفات سیدجرجانی) ، خوشنود شدن: اقدام علی العیب، رضی به. (از اقرب الموارد) ، شجاعت و دلیری و جرأت و جسارت و گستاخی و دلاوری، ثبات و پایداری، جهد و کوشش و سعی، اشتغال، در تداول، پیش رفتگی. (ناظم الاطباء).
- اقدام کردن، شروع کردن. پرداختن. پیشی گرفتن در کاری.
- اقدام نمودن، تعجیل کردن و شتاب کردن. (ناظم الاطباء) : حکما گویند بر سه کار اقدام ننماید مگر نادانی... (کلیله و دمنه). حاشا که ذات شریف که مصدر افاضت و خیرات است بر حرکتی که موجب تشنیع تواند بود اقدام نماید. (سندبادنامه)
لغت نامه دهخدا
(اِ رِمْ)
چیزی بدل چیزی گرفتن. (آنندراج) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اِ رِ)
جوشیدن گشن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ رِ)
از بیخ برکندن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، جمع واژۀ قدر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قدر شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
خوردن پلنگ کسی را. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، جمع واژۀ قدح، بمعنی تیر قمار و تیر تمام ناتراشیده. (اقرب الموارد). رجوع به قدح شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ورزیدن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). کسب کردن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
کشیدن ستور، جمع واژۀ قدّ، بمعنی دراز از هر چیزی و پوست بزغاله و قدر و اندازه و قامت مرد. (منتهی الارب). رجوع به قد شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
قوت خوردن و خورش یافتن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). قوت گرفتن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
برگزیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
با ظرفی گرفتن چیزی را بی سنجیدن و وزن کردن.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
فروریخته شدن روی کوه.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
میوه چیدن.
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
تشنه شدن. مهتاف نعت است از آن. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
خوردن تمام آنچه در کاسه باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نیک آشامیدن. (تاج المصادر بیهقی). سخت آشامیدن، بریده گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
توشه گرفتن بجهت سفر. (منتهی الارب) (آنندراج). توشه گرفتن جهت سفر. (ناظم الاطباء). زاد سفر برگرفتن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ / عِ خَ)
به خیف منی آمدن و فروکش شدن در آن، بسیار درآمیختن
لغت نامه دهخدا
(مُ)
بوئیدن. (منتهی الارب). بوی کردن چیزی را. انبوهیدن. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
گردن دراز کردن و نگریستن در چیزی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). برآوردن اسب گردن را و نگریستن. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
ورزیدن، گناه کردن، الفنجیدن به دست آوردن ورزیدن، گناه کردن، کسب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
میوه چینی چیدن میوه چیدن، فرا رسیدن موسم میوه چیدن، برداشتن فرا گرفتن،جمع اقتطافات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتفاف
تصویر اقتفاف
فرو ریختن، از جا در رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتیات
تصویر اقتیات
خوردن خورش یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتیار
تصویر اقتیار
جستاریدن (جستار بحث)، باز کاویدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتیاف
تصویر اعتیاف
توشه بر گرفتن زدگی بیزاری از خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتیاف
تصویر اشتیاف
گردن گشیدن و نگریستن، دید بانی، دهان باز کردن زخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیاف
تصویر استیاف
بوییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتیاف
تصویر اجتیاف
به تو رفتن به اندرون چیزی شدن درونروی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتراف
تصویر اقتراف
((اِ تِ))
کسب کردن، کسب معاش کردن، گناه کردن، به جا آوردن، وزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقتطاف
تصویر اقتطاف
((اِ تِ))
میوه چیدن، فرارسیدن موسم میوه چیدن
فرهنگ فارسی معین