پیاپی آمدن، یقال: فلان انتاب القوم، ای اتاهم مره بعد اخری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نوبتی بعد از نوبتی دیگر آمدن: انتابهم، اتاهم مره بعد اخری و وصلت نوبته الیهم. (از اقرب الموارد). بنوبت آمدن. (تاج المصادر بیهقی). پیاپی آمدن. (آنندراج).
پیاپی آمدن، یقال: فلان انتاب القوم، ای اتاهم مره بعد اخری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نوبتی بعد از نوبتی دیگر آمدن: انتابهم، اتاهم مره بعد اخری و وصلت نوبته الیهم. (از اقرب الموارد). بنوبت آمدن. (تاج المصادر بیهقی). پیاپی آمدن. (آنندراج).
در غیبت افتادن و در بد گفتن کسی شدن سپس وی. (منتهی الارب). در غیبت افتادن و در غیاب کسی بد گفتن. و غیبت کردن خواه از نیکوئی گویند یا از بدی آن. (ناظم الاطباء). عیب کسی گفتن و از بدیهایی که دوست ندارد گفته شود یاد کردن هرچند درست باشد: اغتابه اغتیاباً،عابه و ذکره بمایکره من العیوب و هو حق. (از اقرب الموارد). غیبت کردن یعنی از پس مردم بد گفتن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). غیبت کردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). بد گفتن کسی را بعد از وی. در غیبت افتادن سپس کسی. (آنندراج). بدگویی در غیاب کسی. در پشت سر کسی بد گفتن. (یادداشت بخط مؤلف)
در غیبت افتادن و در بد گفتن کسی شدن سپس وی. (منتهی الارب). در غیبت افتادن و در غیاب کسی بد گفتن. و غیبت کردن خواه از نیکوئی گویند یا از بدی آن. (ناظم الاطباء). عیب کسی گفتن و از بدیهایی که دوست ندارد گفته شود یاد کردن هرچند درست باشد: اغتابه اغتیاباً،عابه و ذکره بمایکره من العیوب و هو حق. (از اقرب الموارد). غیبت کردن یعنی از پس مردم بد گفتن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). غیبت کردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). بد گفتن کسی را بعد از وی. در غیبت افتادن سپس کسی. (آنندراج). بدگویی در غیاب کسی. در پشت سر کسی بد گفتن. (یادداشت بخط مؤلف)
نزدیک شدن. (ترجمان القرآن جرجانی). همدیگر نزدیک شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). به همدیگر نزدیک شدن. (ناظم الاطباء). نزدیک آمدن. (غیاث اللغات از لطائف). قرب. (المصادر زوزنی) : اقتربت الساعه وانشق القمر. (قرآن 1/54)
نزدیک شدن. (ترجمان القرآن جرجانی). همدیگر نزدیک شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). به همدیگر نزدیک شدن. (ناظم الاطباء). نزدیک آمدن. (غیاث اللغات از لطائف). قرب. (المصادر زوزنی) : اقتربت الساعه وانشق القمر. (قرآن 1/54)
بینی بریدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دلیری نمودن. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). شجاعت کردن. (اقرب الموارد) ، دلیر کردن کسی را. (ناظم الاطباء) (آنندراج). دلیر گردانیدن کسی را. (منتهی الارب) ، پیش فرستادن. (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بسیار پیشی کردن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، سوگندخورانیدن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، سوگند خوردن. (اقرب الموارد) ، شروع کردن در ایجاد عقد و آغاز کردن در احداث آن. (از تعریفات سیدجرجانی) ، خوشنود شدن: اقدام علی العیب، رضی به. (از اقرب الموارد) ، شجاعت و دلیری و جرأت و جسارت و گستاخی و دلاوری، ثبات و پایداری، جهد و کوشش و سعی، اشتغال، در تداول، پیش رفتگی. (ناظم الاطباء). - اقدام کردن، شروع کردن. پرداختن. پیشی گرفتن در کاری. - اقدام نمودن، تعجیل کردن و شتاب کردن. (ناظم الاطباء) : حکما گویند بر سه کار اقدام ننماید مگر نادانی... (کلیله و دمنه). حاشا که ذات شریف که مصدر افاضت و خیرات است بر حرکتی که موجب تشنیع تواند بود اقدام نماید. (سندبادنامه)
بینی بریدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دلیری نمودن. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). شجاعت کردن. (اقرب الموارد) ، دلیر کردن کسی را. (ناظم الاطباء) (آنندراج). دلیر گردانیدن کسی را. (منتهی الارب) ، پیش فرستادن. (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بسیار پیشی کردن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، سوگندخورانیدن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، سوگند خوردن. (اقرب الموارد) ، شروع کردن در ایجاد عقد و آغاز کردن در احداث آن. (از تعریفات سیدجرجانی) ، خوشنود شدن: اقدام علی العیب، رضی به. (از اقرب الموارد) ، شجاعت و دلیری و جرأت و جسارت و گستاخی و دلاوری، ثبات و پایداری، جهد و کوشش و سعی، اشتغال، در تداول، پیش رفتگی. (ناظم الاطباء). - اقدام کردن، شروع کردن. پرداختن. پیشی گرفتن در کاری. - اقدام نمودن، تعجیل کردن و شتاب کردن. (ناظم الاطباء) : حکما گویند بر سه کار اقدام ننماید مگر نادانی... (کلیله و دمنه). حاشا که ذات شریف که مصدر افاضت و خیرات است بر حرکتی که موجب تشنیع تواند بود اقدام نماید. (سندبادنامه)