جدول جو
جدول جو

معنی اقتیاب - جستجوی لغت در جدول جو

اقتیاب
(اِ)
برگزیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اقتضاب
تصویر اقتضاب
بریدن شاخه از درخت، بدیهه گفتن کلام، در علوم ادبی اشتقاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقتراب
تصویر اقتراب
به همدیگر نزدیک شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتیاب
تصویر انتیاب
پیاپی آمدن، پی در پی رسیدن، پیاپی آمدن کاری یا پیشامدی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغتیاب
تصویر اغتیاب
در غیبت افتادن، غیبت کردن، در غیاب کسی بد گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارتیاب
تصویر ارتیاب
شک کردن، در شک افتادن، شک پیدا کردن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
پیاپی آمدن، یقال: فلان انتاب القوم، ای اتاهم مره بعد اخری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نوبتی بعد از نوبتی دیگر آمدن: انتابهم، اتاهم مره بعد اخری و وصلت نوبته الیهم. (از اقرب الموارد). بنوبت آمدن. (تاج المصادر بیهقی). پیاپی آمدن. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(نیوشَ دَ / دِ)
آمیخته شدن. انشیاب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ تَ نُ / نِ / نَ)
شک کردن. (منتهی الارب). بشک شدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). در شک افتادن. (غیاث اللغات). بشک افتادن. گمان داشتن. (زمخشری). شک. شبهه. ریب. ریبه.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
در غیبت افتادن و در بد گفتن کسی شدن سپس وی. (منتهی الارب). در غیبت افتادن و در غیاب کسی بد گفتن. و غیبت کردن خواه از نیکوئی گویند یا از بدی آن. (ناظم الاطباء). عیب کسی گفتن و از بدیهایی که دوست ندارد گفته شود یاد کردن هرچند درست باشد: اغتابه اغتیاباً،عابه و ذکره بمایکره من العیوب و هو حق. (از اقرب الموارد). غیبت کردن یعنی از پس مردم بد گفتن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). غیبت کردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). بد گفتن کسی را بعد از وی. در غیبت افتادن سپس کسی. (آنندراج). بدگویی در غیاب کسی. در پشت سر کسی بد گفتن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
کلک و نی بریدن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). بریدن. (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نیکنامی یا بدنامی خود را ورزیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، از بن برکنده شدن چنانکه ناخن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
نزدیک شدن. (ترجمان القرآن جرجانی). همدیگر نزدیک شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). به همدیگر نزدیک شدن. (ناظم الاطباء). نزدیک آمدن. (غیاث اللغات از لطائف). قرب. (المصادر زوزنی) : اقتربت الساعه وانشق القمر. (قرآن 1/54)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بر پشت شتر قتب نهادن. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد از صحاح)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
دست کسی را بریدن. (تاج المصادر بیهقی). بریدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، برگزیدن. (المصادر زوزنی) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (تاج المصادر) ، آتش افروختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
به کوب و کوزۀ بیدسته آب خوردن. (ناظم الاطباء). به کوب آب خوردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ائتیاب، (از ’ای ب’) بوقت شب آمدن
لغت نامه دهخدا
(اِ رِ)
بینی بریدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دلیری نمودن. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). شجاعت کردن. (اقرب الموارد) ، دلیر کردن کسی را. (ناظم الاطباء) (آنندراج). دلیر گردانیدن کسی را. (منتهی الارب) ، پیش فرستادن. (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بسیار پیشی کردن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، سوگندخورانیدن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، سوگند خوردن. (اقرب الموارد) ، شروع کردن در ایجاد عقد و آغاز کردن در احداث آن. (از تعریفات سیدجرجانی) ، خوشنود شدن: اقدام علی العیب، رضی به. (از اقرب الموارد) ، شجاعت و دلیری و جرأت و جسارت و گستاخی و دلاوری، ثبات و پایداری، جهد و کوشش و سعی، اشتغال، در تداول، پیش رفتگی. (ناظم الاطباء).
- اقدام کردن، شروع کردن. پرداختن. پیشی گرفتن در کاری.
- اقدام نمودن، تعجیل کردن و شتاب کردن. (ناظم الاطباء) : حکما گویند بر سه کار اقدام ننماید مگر نادانی... (کلیله و دمنه). حاشا که ذات شریف که مصدر افاضت و خیرات است بر حرکتی که موجب تشنیع تواند بود اقدام نماید. (سندبادنامه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اغتیاب
تصویر اغتیاب
غیبت کردن در غیاب کسی بد گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتیات
تصویر اقتیات
خوردن خورش یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتیاب
تصویر ارتیاب
شک کردن، به شک افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتیاف
تصویر اقتیاف
دنبال کسی رفتن پی گیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتیاب
تصویر اجتیاب
جامه پوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتیاب
تصویر اهتیاب
ترسیدن بزرگ داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتیاب
تصویر انتیاب
پی در پی رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتیاب
تصویر اکتیاب
درد مندیی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتیار
تصویر اقتیار
جستاریدن (جستار بحث)، باز کاویدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتباب
تصویر اقتباب
بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتراب
تصویر اقتراب
به یکدیگر نزدیک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتضاب
تصویر اقتضاب
شاخه بریدن بریدن بریدن شاخه از درخت، اشتقاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتضاب
تصویر اقتضاب
((اِ تِ))
بریدن شاخه از درخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقتراب
تصویر اقتراب
((اِ تِ))
نزدیک شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتیاب
تصویر انتیاب
((اِ))
پیاپی آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغتیاب
تصویر اغتیاب
((اِ))
پشت سر کسی بد گفتن، غیبت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتیاب
تصویر ارتیاب
((اِ))
کسی را متهم ساختن، دچار شک و تردید گردیدن، گمان داشتن
فرهنگ فارسی معین