جدول جو
جدول جو

معنی اقامتگاه - جستجوی لغت در جدول جو

اقامتگاه
کاژه نشستگه نشستگهی زان میان بازجست که دارد نشیننده را تندرست (نظامی) مانشگاه
فرهنگ لغت هوشیار
اقامتگاه
اتراقگاه، توقفگاه، منزلگاه، مسکن، موطن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ مَ)
محل امن. مأمن. (فرهنگ فارسی معین) :
دید خود رادر آن سلامتگاه
کاولش دیو برده بود ز راه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(مَ)
محل رستاخیز. (فرهنگ فارسی معین). جای رستاخیز:
چون که خلق از مرگ او آگاه شد
بر سر گورش قیامتگاه شد.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(مُ)
مثوی ̍. (دهار). اقامتگاه. محل اقامت: نصر بن احمد گفت: تابستان کجا رویم که از این خوشتر مقامگاه نباشد، مهرگان برویم. (چهارمقاله ص 51). چون ابوسعید شیبی به قومس رسید که مقامگاه نصر بود با او همان رفت که... (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 100). گفت ای شکال اینک آثار و انوار آن مقامگاه از دور می بینم. (مرزبان نامه). چون به مقامگاه رسیدند وحوش آمدند و به قدوم ایشان یکدیگر را تهنیت دادند. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 169). عزیمت مراجعت تصمیم فرمود و با مقامگاه قدیم آمد. (جهانگشای جوینی ایضاً ج 1 ص 43). لشکر نیز با مقامگاهها شده مانند برق از میغ قاصد او شد و مغافصهً او را فروگرفت. (جهانگشای جوینی ایضاً ج 1 ص 48). در فلان حد که مقامگاه ایشان است گنجی است که افراسیاب نهاده است. (جهانگشای جوینی ایضاً ج 1 ص 166)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سلامتگاه
تصویر سلامتگاه
محل امن مامن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیامتگاه
تصویر قیامتگاه
محل رستاخیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقامگاه
تصویر مقامگاه
اقامتگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ندامتگاه
تصویر ندامتگاه
محلی که مجرمین در آنجا احساس ندامت و پشیمانی کنند، زندان
فرهنگ فارسی معین