مثوی ̍. (دهار). اقامتگاه. محل اقامت: نصر بن احمد گفت: تابستان کجا رویم که از این خوشتر مقامگاه نباشد، مهرگان برویم. (چهارمقاله ص 51). چون ابوسعید شیبی به قومس رسید که مقامگاه نصر بود با او همان رفت که... (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 100). گفت ای شکال اینک آثار و انوار آن مقامگاه از دور می بینم. (مرزبان نامه). چون به مقامگاه رسیدند وحوش آمدند و به قدوم ایشان یکدیگر را تهنیت دادند. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 169). عزیمت مراجعت تصمیم فرمود و با مقامگاه قدیم آمد. (جهانگشای جوینی ایضاً ج 1 ص 43). لشکر نیز با مقامگاهها شده مانند برق از میغ قاصد او شد و مغافصهً او را فروگرفت. (جهانگشای جوینی ایضاً ج 1 ص 48). در فلان حد که مقامگاه ایشان است گنجی است که افراسیاب نهاده است. (جهانگشای جوینی ایضاً ج 1 ص 166)
مَثوی ̍. (دهار). اقامتگاه. محل اقامت: نصر بن احمد گفت: تابستان کجا رویم که از این خوشتر مقامگاه نباشد، مهرگان برویم. (چهارمقاله ص 51). چون ابوسعید شیبی به قومس رسید که مقامگاه نصر بود با او همان رفت که... (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 100). گفت ای شکال اینک آثار و انوار آن مقامگاه از دور می بینم. (مرزبان نامه). چون به مقامگاه رسیدند وحوش آمدند و به قدوم ایشان یکدیگر را تهنیت دادند. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 169). عزیمت مراجعت تصمیم فرمود و با مقامگاه قدیم آمد. (جهانگشای جوینی ایضاً ج 1 ص 43). لشکر نیز با مقامگاهها شده مانند برق از میغ قاصد او شد و مغافصهً او را فروگرفت. (جهانگشای جوینی ایضاً ج 1 ص 48). در فلان حد که مقامگاه ایشان است گنجی است که افراسیاب نهاده است. (جهانگشای جوینی ایضاً ج 1 ص 166)