- افکار
فکرها، فکرت ها، اندیشه ها، جمع واژۀ فکر
معنی افکار - جستجوی لغت در جدول جو
- افکار (اَ)
جمع واژۀ فکر و فکر، اندیشه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج). فکرها. اندیشه ها. تصورات. اوهام. تدابیر. (ناظم الاطباء) :
خاصه هرشب جمله افکار عقول
نیست گردد غرق در بحر نغول.
مولوی
خاصه هرشب جمله افکار عقول
نیست گردد غرق در بحر نغول.
مولوی
- افکار (اَ)
خسته. مجروح. افگار (با کاف پارسی). رجوع به افگار شود.
- افکار
جمع فکر
- افکار
جمع فکر، اندیشه ها
- افکار
اندیش هها
- افکار
اذهان، اندیشه ها، فکرها
- افکار
أفكارٌ
- افکار
Thoughts
- افکار
pensées
- افکار
pensieri
- افکار
افکار
- افکار
мысли
- افکار
Gedanken
- افکار
думки
- افکار
myśli
- افکار
思想
- افکار
افکار
- افکار
চিন্তা
- افکار
pensamientos
- افکار
mawazo
- افکار
düşünceler
- افکار
생각
- افکار
考え
- افکار
מַחשָבוֹת
- افکار
pensamentos
- افکار
pemikiran
- افکار
ความคิด
- افکار
gedachten
- افکار
विचार
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بافنده، جولاهه، (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، مخفف بافنده کار، (انجمن آرای ناصری)، نساج، حائک، مرکب از باف و کار یعنی بافنده، (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 161) جولاه، (گنج بازیافته، تألیف دبیرسیاقی ص 33 از سروری) :
بافکاری بود در شهر هری
داشت زیباروی و رعنا دختری،
لبیبی
بافکاری بود در شهر هری
داشت زیباروی و رعنا دختری،
لبیبی
