جدول جو
جدول جو

معنی افواهاً - جستجوی لغت در جدول جو

افواهاً
(نُ گِ رِ تَ)
خبرهائی که از دهان مردم بیرون می آید و صدق و کذب آن معلوم نیست. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افواه
تصویر افواه
فم ها، دهان ها، جمع واژۀ فم
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
ابراهیم. (ناظم الاطباء) ، واجب تر
لغت نامه دهخدا
(اَفْ)
نسبت به افواه. (ناظم الاطباء). منسوب به دهان.
- خبر افواهی، خبری که صدق و کذب آن معلوم نیست. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ فَ گُ سَ / سِ دَ)
هر آنچه روبرو گفته شود. ضد کتبی. (ناظم الاطباء). بمشافهه. بزبان. لفظاً. حضوراً. زبانی. نه به پیغام. برخلاف پیغام. برخلاف کتباً. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَفْ)
ج فوه، بمعنی دندان.
لغت نامه دهخدا
(هَنْ)
کلمه تحسین که در مقام تعجب استعمال می کنند. (ناظم الاطباء). واهاً له (و قدیترک تنوینه) ، کلمه ای است که وقت شگفت بر چیزی خوشایند گویند، ای واهاً له ما اطیبه، یعنی شگفتا چه خوش است. (منتهی الارب). خوشا! احسنت ! (یادداشت مرحوم دهخدا) :
واهاً للیلی ثم واهاً واها
قد بلغت فی المجد غایتاها.
، ای عجب ! العجب ! شگفتا! ای شگفت. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، کلمه تلهف است، گویند: واهاً له، یعنی دریغ برای او. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از افواها
تصویر افواها
دهان به دهان زبانی شنیدن مطلبی که دهان بدهان نقل شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افواهی
تصویر افواهی
دهان گشته زبانی سرزبانی مطلبی که دهان بدهان گشته است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افواه
تصویر افواه
دهانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افواه
تصویر افواه
جمع فوه، دهان ها، اصناف، ادویه های خوشبو که در اغذیه ریزند
فرهنگ فارسی معین