- افهار (اَ)
جمع واژۀ فهر، سنگ که بدان چهارمغز بشکنند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به فهر شود
معنی افهار - جستجوی لغت در جدول جو
- افهار (اِ تِ)
جماع کردن بی انزال و با دیگری انزال کردن.
- افهار
نزدیکی بی آب: نزدیکی کردن بی آب آمدن، به جشن یهود رفتن، فرو ماندن در راه، ماندگی شتر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آزرده، برای مثال هم به جان خسته هم به تن رنجور / هم به خون غرق هم ز غم افگار (رشیدالدین وطواط- مجمع الفرس - افگار) ، خسته، رنجور، زخمی، زخم دار
افگار شدن: آزرده شدن، زخمی شدن
افگار شدن: آزرده شدن، زخمی شدن
هر چه که بدان کاری انجام دهند آلتی که پیشه وران و کارگران با آن کار کنند مانند: اره تیشه چکش و غیره ابراز آلت، داروهای خوشبو که در غذا ریزند مانند: زعفران زردچوبه دارچینو غیره ابزار دیگ افزار بو افزار، آلت مانند (تیشه، اره، چکش و غیره)
